مقام عابدان و شب زندهداران
«یا اباذرّ؛ انّ اللّه جلّ ثناؤه لیُدخل قوماً الجنّة فیعطیهم حتى یملوا و فوقهم قوم فى الدّرجات العلى فاذا نظروا الیهم عرفوهم، فیقولون ربّنا اخواننا كنّا معهم فى الدّنیا فبم فضّلتهم علینا، فیقال هیهات، هیهات، انّهم كانوا یجوعون حین تشبعون و یظمئون حین تروون و یقومون حین تنامون و یشخصون حین تخفضون»
اى ابوذر؛ خداوند گروهى را به بهشت مىبرد و آنقدر به آنان نعمت مىدهد كه خسته مىشوند، ولى چون به گروه دیگرى كه در درجات بالاى بهشت قرار دارند، مىنگرند آنها را باز مىشناسند پس مىگویند: پروردگارا اینان برادران ما هستند كه در دنیا با هم زندگى مىكردیم، چرا آنان را بر ما برترى دادى؟
در پاسخ گفته مىشود: هیهات هیهات، آنگاه كه شما سیر بودید، آنان گرسنگى مىكشیدند و آنگاه كه شما سیراب بودید، تشنه مىماندند (روزه مىگرفتند) و وقتى شما خواب بودید، آنان ایستاده (به نماز مشغول) بودند، و چون شما در خانههاتان مىآسودید، آنان از براى خدا بیرون مىشتافتند.
در این جملات حضرت صحنهاى از قیامت را مجسم مىسازند، صحنهاى كه فرد با انجام واجبات و ترك محرمات به بهشت راه یافته. براى او جاى ندارد كه از جهنم و دركات او سخن گفته شود، چون او از خطر جهنم رهیده است و بهشتى شده است، ولى بهشتى
﴿صفحه 124 ﴾
كوتاه همتى كه به درجات پایین بهشت اكتفا كرده است و همت این را نداشته كه قدمهاى بلندترى بردارد و به درجات والاتر نایل شود. حال براى او مجسم مىسازند كه گرچه تو با انجام وظایف واجبت به بهشت راه یافتى، ولى هستند كسانى كه در بهشت از تو بالاترند و تو سعى كن به مقام آنان نایل شوى.
خداوند بسیارى از مردم را وارد بهشت مىسازد و نعمتهاى بىحسابى به آنها ارزانى مىكند، چنان كه تا مدتى سرگرم استفاده و لذتجویى از آن نعمتها مىشوند. (تعبیر حضرت این است كه آنقدر نعمت در اختیار آنها مىگذارند كه خسته مىشوند. البته این تعبیر عرفى است والا در بهشت خستگى وجود ندارد، چنانكه خداوند مىفرماید:
«... لا یَمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فیها لُغُوب»(70)
در بهشت رنج و المى به ما نمىرسد و هیچگاه ضعف و خستگى نخواهیم داشت.
پس منظور حضرت این است كه به هر اندازه بخواهند، نعمت به آنها داده مىشود).
این بهشتیان به یكباره مىنگرند كه دوستان آنها به مقامهاى والاترى رسیدهاند، تعجب مىكنند. عرض مىكنند: پرودگارا، اینها دوستان ما بودند، ما در دنیا با هم بودیم، در یك صف نماز مىخواندیم و در یك سنگر مبارزه مىكردیم، چه شد كه آنها را بر ما برترى دادى و مقامهاى عالىترى به آنها بخشیدى؟
به آنها جواب مىدهند: شما با آنها تفاوت زیادى دارید، وقتى شما سیر بودید، آنها گرسنگى مىكشیدند. آنگاه كه شما سیراب بودید، آنها تشنه بودند و روزههاى مستحبى مىگرفتند. وقتى شما مشغول بهرهجویى از نعمتها و غذاهاى حلال بودید، آنها روزه مىگرفتند. گرچه شما مرتكب گناه نشدید، ولى آنان در تابستان گرم، شكم خود را از غذا و آب خالى مىكردند. شما به اعمال و وظایف واجب خود اكتفا مىكردید و پس از آن به استراحت مىپرداختید، ولى آنها به خواب نمىرفتند و مشغول عبادت و راز و نیاز با خدا مىشدند. به فرموده قرآن آنها كسانى بودند كه:
﴿صفحه 125 ﴾
«كانُوا قَلیلا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ. وَ بِالاَْسْحارِهُمْ یَسْتَغْفِرُون»(71)
اندكى از شب را به خواب مىروند و سحرگاهان از درگاه خداوند طلب آمرزش و مغفرت مىكنند.
تفاوت بهشتیان در بهرهمندى از مقامهاى بهشتى
در این جملات حضرت درجات و مقامات بهشت را یادآور شدند. در آیات و روایات فراوانى تصریح شده، چنانكه جهنم داراى دركات است، بهشت نیز داراى درجات و مقامهایى است. پایینترین مرتبه آن مختص كسانى است كه به واجبات عمل كردهاند و بالاترین درجه بهشت «مقام رضوان» است كه مختص اولیاى خاص خداوند و مخلصین است.
خداوند مىفرماید:
«وَعَدَاللّهُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِها الاَْنْهارُ خالِدینَ فیها وَمَساكِنَ طَیِّبَةً فى جَنّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیم»(72)
خداوند وعده داده است كه مردان و زنان مؤمن را در بهشت جاودانى كه زیر درختانش نهرها جارى است درآورد و در كاخهاى نیكوى بهشت عدن منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودى خداوند را به آنان كرامت كند؛ آن به حقیقت رستگارى بزرگى است.
درباره جمله «رضوان من اللّه اكبر» مرحوم علامه طباطبایى مىفرماید: «رضایت و رضوان الهى از همه نعمتهاى بهشت برتر و والاتر است و از این جهت واژه «رضوان» نكره آورده شده، كه حدى بر آن متصور نیست، یا اینكه رضوان و رضایت خداوند اگر كم هم باشد، از همه نعمتها بزرگتر است، نه از این جهت كه آن نعمتها از رضایت خداوند
﴿صفحه 126 ﴾
ناشى مىگردد ـ گرچه واقعیت چنین است ـ بلكه از آن جهت كه حقیقت بندگى و عبودیت خدا كه قرآن به آن دعوت مىكند، بندگى از روى محبت به خداست، نه به جهت طمع در بهشت و یا ترس از جهنم. برترین سعادت و رستگارى نزد محب این است كه رضاى محبوبش را جلب كند، نه اینكه براى ارضا و راضى ساختن خود همت گمارد»(73)
بندگى از روى محبت و عشق به خداوند، چنانكه در برخى روایات آمده است، برترین بندگىها و مختص احرار و آزادگان و صالحان است. از این جهت مىتوان ادعا كرد بالاترین مقامهاى بهشت «رضوان» است كه به صالحان و آزادگان ـ كه خالصانه خداوند را عبادت مىكنند ـ اختصاص دارد.
در ارتباط با مراتب و درجات آخرت خداوند مىفرماید:
«أُنْظُرْ كَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْض وَ لَلاَْخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجات وَ أَكْبَرُ تَفْضیلا»(74)
بنگر چگونه برخى مردم را بر برخى دیگر فضیلت و برترى دادیم، مراتب و درجات آخرت، بیشتر و بالاتر از درجات دنیاست.
این آیه اشاره دارد به اینكه تفاوت درجات آدمیان، به كوششها و تلاشهایشان بستگى دارد. چنان نیست، كسى كه عملش اندك است با كسى كه عملش فراوان است، یكسان باشد. علاوه اختلاف درجات و مراتب آخرت، قابل مقایسه با اختلاف مراتب دنیا، در بهرهمندى از امكانات او نیست؛ چون آخرت به مراتب فراختر از دنیاست تا بدان حد كه در تصور نمىگنجد.
دلیل برترى در دنیا، تفاوت در بهرهمندى از مال و ثروت و جاه و مقام دنیاست، و شكى نیست كه اینها محدودند. ولى دلیل برترى در آخرت و اختلاف درجات آن، به میزان بهرهورى انسانها از ایمان و اخلاص بر مىگردد كه این از حالات دل و قلب انسان است و بدون شك قابل مقایسه با تفاوتهاى دنیوى نیست.(75)
﴿صفحه 127 ﴾
همانطور كه اشاره رفت، بیان حضرت در این بخش این نكته را به انسان گوشزد مىكند كه نباید به انجام واجبات و ترك محرمات اكتفا كند، البته كسى كه به درجات پایین بهشت رضا مىدهد، مىتواند به همین حد اكتفا كند، ولى روزى مىرسد كه مىنگرد، دوستان و اقران او در مراتب عالىترى قرار دارند و در آن روز او حسرت مىخورد. براى اینكه ما نیز به آن مراتب عالى دست یابیم، بایسته است از تفریح و استراحت خود بكاهیم، و بیشتر به عبادت بپردازیم.
گفتنى است كه استراحت، در حد ضرورت، مطلوب است و گاهى واجب مىگردد و چه بسا خود مقدمه انجام تكلیف واجبى است: مثل اینكه اگر استراحت نكند، در حال نماز و عبادت كسل است و نشاط كافى ندارد، یا اگر استراحت نكند، به موقع درس نمىتواند، درست آن را بفهمد. سخن در این است كه استراحت بىجا و بیش از حد، اگر موجب جهنم رفتن هم نشود دست كم، شخص را از دیگران عقب مىاندازد.
علاقه شدید پیامبر به نماز
در ادامه روایت پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله) نماز را به عنوان بهترین و شایستهترین عمل معرفى مىكنند كه فرد مىتواند، به هنگام فراغت به آن روى آورد:
«یا اباذرّ؛ جعل اللّه جلّ ثناؤه قرّة عینى فى الصّلوة و حبّب الىّ الصّلوة كما حبّب الى الجائع الطّعام و إلى الظّمان الماء و انّ الجائع اذا أكل شبِعَ و انَّ الظّمان اذا شرب روى و انا لا اشبع من الصّلوة»
اى ابوذر؛ خداوند عزوجل نماز را نور دیده من قرار داده است و آن را چنان محبوب من ساخته كه گرسنه غذا را و تشنه آب را دوست مىدارد. گرسنه وقتى كه غذا مىخورد سیر مىشود و تشنه وقتى آب مىنوشد سیراب مىگردد؛ ولى من هرگز از نماز سیر نمىشوم.
براى كسى كه درصدد است از پیامبر پند گیرد و او را اُسوه خود برگزیده است، بهتر آن
﴿صفحه 128 ﴾
است كه بنگرد، سیر و سلوك و رفتار پیامبر چگونه است، لذا در اینجا پیامبر(صلى الله علیه وآله) خود را به عنوان اسوه عملى معرفى مىكند و این بهترین شیوه تربیتى است، براى كسانى كه عاشق و دوستار پیامبرند و مىخواهند قدم در راه او بگذارند.
در روایتى آمده است كه:
«أُحِبُّ مِنْ دُنْیا كُمْ الطّیِبَ وَ النساءَ وَ قُرَّة عَیْنى فى الصّلوة»
از دنیاى شما بوى خوش، و زنان را دوست دارم امّا نور چشم من در نماز است.
اینكه حضرت فرمود: «نماز مایه روشنى چشم من است» بهترین تعبیرى است كه انسان نسبت به محبوب خود و كسى كه خیلى دوستش مىدارد، به كار مىبرد و مىگوید: فلانى نور چشم من است.
در قرآن خداوند متعال حضرت موسى را مایه روشنى چشم مادرش معرفى مىكند، آنجا كه مىفرماید:
«اى موسى به مادرت وحى كردیم كه كودك خود را در صندوقى قرارده و به دریا افكن. آنگاه امواج دریا كودك را به ساحل برساند تا دشمن من و او طفل را از دریا برگیرد و من به لطف خود محبّتى را بر تو افكندم (تا تو را دوست دارند) و تا در پیش چشم من (و با عنایت من) ساخته شوى. تا آنجا كه مىفرماید:
«إِذْ تَمْشى أُحْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ یَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَىْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ ...»(76)
آنگاه (كه از مادر دور افتادى) خواهرت در جستجو بود تا ترا نزد فرعونیان یافت و گفت مىخواهید یكى را كه شیر و تربیت این طفل را تكفل كند به شما معرفى كنم و ما تو را به مادرت برگرداندیم، تا دیدگانش روشن گردد و (به او گفتیم) محزون مباش.
پروین اعتصامى این داستان را با شعر ترسیم مىكند و ما برخى از اشعار او را ذكر
﴿صفحه 129 ﴾
مىكنیم:
مادر موسى چو موسى را به نیل *** درفكند از گفته ربّ جلیل
خود زساحل كرد با حسرت نگاه *** گفت كاى فرزند خرد بىگناه
گر فراموشت كند لطف خداى *** چون رهى زین كشتى بىناخداى
گر نیارد ایزد پاكت بیاد *** آب، خاكت را دهد ناگه بباد
وحى آمد كاین چه فكر باطل است *** رهرو ما اینك اندر منزل است
پرده شك را برانداز از میان *** تا ببینى سود كردى یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختى *** دست حق را دیدى و نشناختى
پیامبر مىفرمایند: نماز مایه روشنایى چشم من است و چون ما نمىتوانیم این نكته را درك كنیم، با بیان شیرینى به توضیح آن مىپردازند تا براى ما قابل فهم گردد. ما نیاز به خوردن و آشامیدن داریم و اگر تا مدتى غذا نخوریم، سخت گرسنه مىشویم و مطلوبترین چیز برایمان غذاست و همینطور وقتى سخت تشنه مىشویم، خیلى به آب علاقهمند مىگردیم و هیچ چیز را به اندازه قدرى آب خنك دوست نمىداریم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرماید: علاقه من به نماز مانند علاقه آدم گرسنه و تشنه به غذا و آب است، با این تفاوت كه آدم گرسنه بعد از خوردن غذا سیر مىشود و انسان تشنه بعد از نوشیدن آب سیراب مىشود، ولى من هیچگاه از نماز سیر نمىگردم.
با این بیان اهمیت نماز روشن مىگردد و اینكه اگر انسان، بعد از انجام واجبات، فرصتى یافت، از بین مستحبات شایستهتر این است كه به نماز روى آورد، چنانكه سیره پیامبر و ائمه معصومین(علیهم السلام) این بوده است و ما، جهت روشنگرى به چند روایت اشاره مىكنیم:
امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: على(علیه السلام) چنان بود كه اگر امر ناگوارى برایش پیش مىآمد، نماز بر پاى مىداشت و مىفرمود: «و اسْتَعِنُوا بِالصَّبْرِ و الصَّلوةِ...» (بقره/45)؛ از خدا به صبر و تحمل و نماز یارى جویید.(77)
﴿صفحه 130 ﴾
امام سجاد(علیه السلام) مىفرماید:
«ما أُصیبَ أَمیرُ الْمُؤمِنینَ بِمُصیبَة إِلاّ صَلّى فى ذلِكَ الْیَوْمِ أَلْفَ رَكْعَةً وَ تَصَدَّقَ عَلى سِتّینَ مِسْكیناً وَ صامَ ثَلاثَةَ أَیّام»(78)
هیچ مصیبتى بر امیرالمومنین پیش نیامد، مگر آنكه حضرت در آن روز هزار ركعت نماز مىخواند و به شصت فقیر صدقه مىداد و سه روز روزه مىگرفت.
در باره توجه و مداومت پیامبر بر انجام نماز در بحارالانوار آمده است:
«وَ لَقَدْ قامَ عَلَیْهِ وَ الِهِ السَّلامُ عَشْرَ سِنینِ عَلى أَطْرافِ أَصابِعِهِ حَتّى تَوَرَّمَتْ قَدَمَاهُ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ...»(79)
پیامبر(صلى الله علیه وآله) ده سال براى نماز روى پا ایستاد، تا اینكه پاهایش ورم كرد و چهرهاش زرد گشت.
«یا اباذرّ؛ ایِّما رجل تطوّع فى یؤم و دلیلة اثنتى عشرة ركعة سوى المكتوبة كان له حقّا واجبا بیت فى الجنّة»
اى ابوذر؛ هر مردى كه در شبانه روز فزونتر از نمازهاى واجب، دوازده ركعت نماز بگذارد، حق ثابت او بر خداوند، خانهاى در بهشت خواهد بود.