ب) ناگهانى بودن مرگ، عامل تنبّه و بیدارى
هیچ كس نمىداند تا كى زنده است و كى اجلش فرا مىرسد، به فرموده قرآن:
«وَ ما تَدْرى نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْض تَمُوتُ.»(48)
و هیچكس نمىداند كه فردا چه خواهد كرد و هیچ كس نمىداند در كجا مرگش فرا مىرسد.
از جمله لطفهاى خداوند این است كه آدمى به زمان مرگ خویش آگاه نیست، چون اگر اجل خود را مىدانستیم، بیشتر به غفلت و غرور مبتلا مىشدیم. البته آنان كه ظرفیّت روحى بالایى دارند، دانستن و ندانستن زمان مرگ، برایشان یكسان است و پیوسته در اندیشه انجام وظیفهاند. ممكن است خداوند به آنها اعلام كند كه اجلشان كى فرا مىرسد، اما براى ما كه دانستن زمان اجل، موجب تسویف بیشتر و به تأخیر انداختن اعمال مىگردد، دور از حكمت است كه خداوند زمان اجلمان را اعلام كند. حكمت الهى ایجاب مىكند كه ما همیشه نگران باشیم كه شاید یك لحظه دیگر اجلمان فرا رسد و در این صورت بهتر مىتوانیم از عمرمان استفاده كنیم.
در جمله «وَ مَنْ یزرع خَیْراً...» دنیا به مانند مزرعهاى معرفى شده، كه مستعد به بار نشستن هر بذرى است كه در آن افشانده مىشود، چه آن بذر اعمال نیك انسان باشد و چه اعمال زشت او، در این باره شاعر مىگوید:
از مكافات عمل غافل مشو *** گندم از گندم بروید جو ز جو
هر چه كِشتى در جهان از نیك و بد *** حاصلش بینى به هنگام درو
﴿صفحه 87 ﴾
تقدیر روزى انسان و دور ماندن آن از دستبرد دیگران
«یا اباذرّ؛ لا یسبق بطىء بحظّه و لا یدرك حریص ما لم یقدّر له.»
اى ابوذر؛ بهره كسى را كه شتاب نمىكند دیگرى نمىتواند ببرد و آزمند و طمع كار به آنچه براى او مقدّر نشده نمىرسد.
انسان در زندگى، با دو آفت مهم مواجه است: یكى اینكه نیازهاى زندگى او را وادار مىكند كه به دنبال تأمین خواستهها و نیازمندىهایش برود، در نتیجه از انجام وظایف الهى باز مىماند. دیگر آنكه وقتى در مقام انجام وظایف الهى برمىآید، به غرور و خودپسندى مبتلا مىگردد و غرور آتشى است كه اعمال را نابود مىسازد. باید براى جلوگیرى از این آفتها چارهاى جست.
برخى تصوّر مىكنند كه انجام وظایف الهى و اجتماعى زندگىشان را مختل مىسازد. مىپندارند پرداختن به دنیا ضرورتى است كه نمىتوان از آن كناره گرفت و این خود مانع انجام وظایف الهى و دینى مىشود؛ این عذرها و بهانهها وسوسههاى شیطانى است. چیزى كه جلوى این وسوسهها را مىگیرد، توجه به این نكته است كه خداوند متعال، براى هر كس روزى معیّنى مقدّر كرده است و انسان هر قدر هم كه تلاش كند، به بیش از آنچه براى او مقدّر شده، دست نمىیابد.
از جمله تعالیمى كه در كتاب و سنّت آمده است و توجه به آن براى انسان ضرورى است مسأله مقدّر بودن روزى است و ما فعلا در صدد بیان مفهوم تقدیر روزى و اینكه انسان براى تحصیل روزى، دست به تلاش بزند یا نه، نیستیم. سربسته اشاره مىكنیم كه در معارف دینى، به این مسأله اهمیّت داده شده است.
در موارد متعدّدى از نهج البلاغه به موضوع تقدیر روزى اشاره شده. در همین روایت نیز ذكر شده است كه اگر كسى در تحصیل روزىاش سستى كند، دیگرى روزى او را نمىخورد و اگر كسى حرص زیادى در جمع اموال داشته باشد و تلاش كند كه سهم بیشترى نصیب خود سازد؛ به آنچه مقدّر نگشته است نخواهد رسید. پس توجه به این مطلب جلوى وسوسههاى شیطان را مىگیرد.
﴿صفحه 88 ﴾
وقتى شیطان در صدد برمىآید كه انسان را از انجام وظایف الهى باز دارد و به هنگام وظایف، وسوسه مىكند كه اكنون به دنبال تهیه آب و نانت باش؛ او به دهن شیطان بكوبد و بگوید: ساكت شو، روزى من مقدّر است و نصیب دیگرى نمىگردد. البته این اعتقاد وقتى حاصل مىشود، كه به تقدیر روزى از جانب خداوند متعال اطمینان داشته باشد.
اینكه گفته شد، خداوند روزى افراد را مقدّر ساخته، بدان معنا نیست كه انسان از تلاش براى تحصیل روزى دست بكشد و بگوید: خداوند روزىام را مىرساند. در جاى خود بحث شده است كه انسان باید براى تأمین نیازهاى خود، تلاش كند و خداوند از انسان تنبل و تنپرور بیزار است.
طرح بحث تقدیر روزى، براى كسانى است كه فریب القائات و وسوسههاى شیطان را مىخورند، خیال مىكنند كه اگر به انجام وظایف الهى همّت گمارند، خود و زن و بچههایشان از گرسنگى مىمیرند. كسى كه در مقام بندگى خداوند برآید، خداوند بالاتر از آن است كه او را گرسنه رها كند.
توحید افعالى و منشأ خیر بودن خداوند
«و من أعطى خیراً فاللّه أعطاه و من وقى شرّاً فاللّه وقاه»
هركس به خیرى رسد خدا به او داده است و هر كس از شرى محفوظ ماند، خدا او را نگهدارى كرده است.
نكته دیگرى كه ذكرش لازم است، اینكه اگر در صدد انجام وظایف الهى و گریز از معاصى و انجام عبادات برآمدیم، خیال نكنیم كه انسان شایستهاى شدهایم: هر كار خیرى كه توسط ما انجام مىگیرد، اصلش از خداوند است. اوست كه توفیق انجام عمل خیر و توفیق اجتناب از گناه را به ما داده است. هر چه تكویناً، از خیرهاى عالم چه با تلاش و چه بدون تلاش به ما مىرسد، از خداست و نیز خداوند است كه بلاها را از ما دفع مىكند. ریشه این باور و نگرش، در اعتقاد به «توحید افعالى» تجلّى پیدا مىكند كه انسان همه خوبىها و اعمال نیك را از خداوند بداند و نیز او را دافع بلاها و شرور بشناسد.
﴿صفحه 89 ﴾
بحث «توحید افعالى» از اهمیّت بالایى برخوردار است و مىتوان گفت، همه مطالبى كه راجع به «قضا و قدر» و امثال آن گفته شده، خود مقدمهاى است براى اعتقاد انسان به توحید افعالى.
فایده توجه به «توحید افعالى» این است كه كه غرور و عُجب و تكبّر از درون آدمى زدوده مىگردد و در واقع توجه به «توحید افعالى»، درمان اكثر رذایل اخلاقى؛ از قبیل تنبلى، كسالت، حسادت و حقارت است. با توجه به «توحید افعالى» نه زمینهاى براى حسد، در انسان باقى مىماند، نه زمینهاى براى كبر و حقارت: وقتى انسان خود را در ارتباط با خداوند دید؛ دیگر احساس حقارت نمىكند. همینطور كسى كه به عظمت خداوند نگریست، دیگر بزرگى نمىفروشد، چون همه چیز را از خداوند مىداند. همچنین اگر كسى ایمان داشت كه قدرتها از آن خداست و كسى بدون اجازه او كارى از پیش نمىبرد، بجز خداوند، از كسى نمىترسد. وقتى پى برد كه خداوند منشأ همه خیرهاست و بدون اذن او به كسى خیرى نمىرسد، دیگر به غیر خدا دل نمىبندد و فقط به خداوند امید مىبندد.
﴿صفحه 90 ﴾
﴿صفحه 91 ﴾