فاطمه(س) و نجات تاریخ از بنبست
330 - «فَاعْمَلُوا اِنّا عامِلُونَ، وَانْتَظِرُوا اِنّا مُنْتَظِرُونَ» یعنی؛ شما هر چه میخواهید انجام دهید، ما هم آنچه باید انجام دهیم، انجام خواهیم داد، شما منتظر بمانید، ما هم منتظر خواهیم ماند.
حضرت زهرا(س) خواستند بگویند ما جبهة خود را مشخص كردیم و جبههای را برای نجات اسلام پایهریزی نمودیم و اجازه نمیدهیم شما به اسم اسلام هر كاری خواستید بكنید. اشاره میكنند به آیهای كه خداوند میفرماید: «وَ قُلْ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلی مَكانَتِكُمْ، اِنّا عامِلُون وَانْتَظِرُوا اِنّا مُنْتَظِرُون»(162) یعنی؛ ای پیامبر! به آنهایی كه ایمان نیاوردند بگو: آنچه میتوانید بر اساس توانتان انجام دهید، ما هم آنچه میتوانیم انجام میدهیم، شما منتظر نتایج اعمالتان باشید، ما هم منتظر نتایج اعمالمان هستیم. چنانچه ملاحظه میكنید در این آیه خداوند به پیامبرش میفرماید: بر مواضع خود پایدار باش! حالا حضرت زهرا(س) خود را در چنین شرایطی احساس میكنند و همان سخنان را بر زبان میآورند كه پیامبر خدا(ص) به امر خدا مطرح میفرماید و عملاً با این سخنِ حضرتزهرا(س)، جریان پایداری و مقاومت در مقابل انحراف صدر اسلام شروع شد و نه تنها نهضت فاطمه(س) پس از اظهار این خطبه تمام نشد، بلكه تازه شروع گشت، و خلیفه اول بهخوبی متوجّه شد كه با مسئلة سادهای روبهرو نیست، متوجّه شد پایة نهضتی گذارده شد كه مبارزان را میتواند نسبت به آینده دلگرم كند و برای خود برنامهریزی نمایند و احتمال این برنامهریزی در بین انصار بیشتر بود، لذا پس از اتمام خطبة حضرت زهرا(س) او سریعاً بالای منبر رفت و گفت:
«مردم! چرا به هر سخنی گوش میدهید؟ چرا در روزگار پیامبر چنین خواستهایی نبود؟ هر كس از این مقوله چیزی شنیده بگوید. هر كس دیده گواهی دهد. روباهی را مانَد كه گواه او دُم اوست. میخواهد فتنة خفته را بیدار كند. از درماندگان یاری میخواهد. از زنان كمك میگیرد. امّطحال(163) را مانَد كه بدكاری را از همهچیز بیشتر دوست داشت. من اگر بخواهم میگویم و اگر بگویم آشكار میگویم! لیكن چندان كه مرا واگذارند خاموش خواهم بود.
ای گروه انصار! سخن نابخردان شما را شنیدم! شما بیشتر از دیگران باید رعایتِ فرمودة پیامبر را بكنید! چون شما بودید كه او را پناه دادید و یاری كردید. من دستو زبانم را از كسی كه سزاوار مجازات نباشد كوتاه خواهم داشت.»(164)
حاكمیت خط فاطمه(س) به كلّ جهان
از جملات ابابكر به خوبی برمیآید كه خلیفه پس از سخنان فاطمه(س) خطری احساس كرده است كه باید به نظر خود آن خطر را در نطفه خفه كند، غافل از اینكه آنچه فاطمه(س) پایهگذاری كرد، وسعتش بیشتر از وسعت یك جبهة محدود نظامی است كه با تهدید سركوب شود. ایجاد امیدی است برای پایهریزی مبارزهای عمیق و همهجانبه تا فعلاً اساس اسلام معنی خود را گم نكند و آرامآرام جای خود را بیابد و همچنانكه عرض شد اینها حساب همهچیز را كرده بودند مگر حساب فاطمه زهرا(س) را،(165) آنهم حساب چنین زهرایی را نكرده بودند، كه آمده است و میگوید: «فَاعْمَلُوا اِنّا عامِلُونَ وَانْتَظِرُوا اِنّا مُنْتَظِرُونَ» یعنی؛ بدانید شما كار خود را كردید، ما هم آنچه باید بكنیم، میكنیم، شما منتظر باشید، ما هم منتظر خواهیم ماند. حضرت زهرا(س) آمده است تا فرهنگ مبارزه با خلیفه را اعلام كند و به همینجهت هم رقیبان حضرت زهرا(س) به نظر خودشان با آن ضرباتی كه به حضرت زدند، از حضرت زهرا(س) انتقام گرفتند، چون با موضعگیری حضرت زهرا(س) همة برنامههایشان آن طور كه فكر میكردند، به بنبست رسید.آنها این وضعیت را نمیخواستند كه یك طرف، خط علی(ع) باشد و یك طرف دیگر خط خلفاء، آنها همه اسلام را برای خود میخواستند و حالا با چیز دیگری روبهرو شدند و شیعه بهعنوان یك جریانِ اصیل فكری كه رهنمودهای فاطمه(س) را پیگیری میكند، شكل گرفت. به طوری كه از جهتی حاصل این جریان، امام صادق(ع) است با آن همه مبانی فكری و فرهنگی، كه هر چهار امام اهل سنّت اعم از مالكانس، ابوحنیفه، احمدحنبل و شافعی اقرار دارند كه مستقیم یا غیرمستقیم از امام صادق(ع) استفاده كردهاند. و از جهت دیگر حاصل این جریان حسین(ع) است و فرهنگ عاشورایی پیروزی خون بر شمشیر.
ظهور حكومت شیعه
جبههای كه فاطمه(س) آن را بنیانگذاری كرد، همواره در طول تاریخ در حال پیشروی است، دیدند با منطق كه نمیتوان شیعیان علی(ع) را از صحنه بیرون كرد، دست به كار تهمت شدند. معاویه رسماً اعلام كرد كه هیچكس حق ندارد از مناقب علی بگوید و شروع كردند به جرم شیعة علی(ع) بودن، افراد را كشتن. اگر شیعه جریان زنده و فعّال نبود كه نباید تا این حدّ برای نابودیاش جلو میآمدند، آری بنیامیه و بنیعباس، زندانها را از شیعیان پركردند، سقف زندان را برسر عدّة زیادی از آنها خراب كردند و در همانجا آنها را زندهبهگور نمودند، ولی باز شیعه با تمام نشاط جلو میآمد به طوریكه مأمون عباسی برای استحكام خلافتش حیلهگرانه امام رضا(ع) را ولیعهد خود قرار داد تا بلكه از طریق نزدیك كردن امامان به خود، مسیر ائمة شیعه را عوض كنند و جریان شیعه را به زعم خود از بین ببرند، باز نشد. از اینمرتبه به بعد، یعنی پس از جوابندادن طرح ولیعهدی امام رضا(ع)، امامان شیعه را در پادگانها زیر نظر گرفتند و در جوانی آنها را شهید كردند، ولی یكمرتبه میبینند در عمق امپراطوری عثمانی، حكومت شیعه اعلان وجود میكند و دولت صفویه به میدان تاریخ پا میگذارد و باز فرهنگ شیعه با ظهوری بهتر از ظهوری كه در صفویه نمایان شد، لایههای تاریخ را شكافت و در انقلاب مشروطه خود را نشان میدهد و در این حال باید هر قانونی كه در مجلس شورای ملی تصویب میشود مجتهدان فقه آلمحمد(ع) تأیید نمایند، و مژده «كوثر» بودن فرهنگ فاطمی، كمی محقّق شد، و در انتها، شیعه در انقلاب اسلامی به رهبری امامخمینی«رحمةاللهعلیه» آرایش سیاسی كشور خود را به گونهای شكل میدهد كه دیگر فرهنگ تشیّع در كنار شاه نیست، بلكه فقهآل محمّد(ع) حاكم میشود و حكم ریاست جمهور را هم باید ولیّ فقیه تنفیذ كند و معلوم است كه شیعه باز هم جلو میآید تا در نهایت، خود امام معصوم(ع) یعنی حضرت بقیةاللهاعظم(عج) حكومت را به دست بگیرند و این مژدهای بود كه پیامبر خدا(ص) به فاطمه(س) دادند و فرمودند: «مهدی این امّت، از فرزند تو است»؛ یعنی جریانی كه تو شروع میكنی، آرامآرام جای خود را در تاریخ آیندة جهان باز میكند تا در نهایت، اسلامی كه تو میخواهی بر فرهنگ جهان حاكم شود و لذا همچنانكه قبلاً عرض شد، وقتی حضرت مهدی(ع) قیام خود را شروع میكنند، در ابتدای قیام میفرمایند: «وَفی اِبْنَةِ رَسُولِالله لی اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(166) یعنی؛ الگو و اسوة من در برنامهای است كه دختر رسول خدا(ص) پایهریزی كرد.