هان ای انصار! چه جای سكوت؟
243 - «ثُمَّ رَمَتْ بِطَرْفِها نَحْوَ الْاَنْصار فَقالَت» آنگاه رو به طرف انصار كرده و فرمودند:
244 - «یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ!» ای آدمهای وارسته !
245 - «وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ» ای یاران ملت اسلام.
246 - «وَ حَضَنَةَ الْاِسْلام» ای حافظان اسلام
247 - «ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی؟» این ضعف و غفلتِ دفاع از حق من كه، در شما بهوجود آمده برای چیست؟
شما را چه شدهاست كه نسبت به حق من چشمپوشی میكنید؟ حضرت نمیخواهند بگویند كه شما بیایید و فدك را پس بگیرید و به من برگردانید. بلكه میفرمایند: فدك نمونة خوبی است برای اینكه شما بلند شوید و اعتراض كنید و در نتیجه جبهة حق و باطل روشن میشود.
248 - «وَالسِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟!» چرا نسبت به ظلمی كه به من شده سهلانگاری و سستی میكنید.
چرا كه دفاع از حق فاطمه(س) دفاع از حق انسان بزرگی است كه دفاع از او حق را به نهایت زیبا مینماید. و اگر انصار واقعاً حرف حضرت را شنیده بودند از یك خفّت بزرگ كه بعداً گریبانگیرشان شد و حتی رهبرشان را به طرز مرموزی كشتند، نجات پیدا میكردند.
همینجا یك نمونه برایتان عرض كنم. شما گاهی میبینید همه نگران یك قضیه هستید و اعتراض دارید ولی نمیدانید اعتراضتان را چگونه مطرح كنید. مثلاً همه از سازمان یا ادارهای شكایت دارند ولی نمیدانند به چه كسی و چگونه اعتراض كنند؟ میبینید بعضی از متعرضین در خیابان جمع میشوند و اعتراض میكنند و چند نفوذی از دشمن هم داخل آنها میشود و چندجا را آتش میزند، نتیجهاش هم این میشود كه به جهت روش غلط آنها دیگر كسی جرأت اعتراض به آن سازمان یا اداره را ندارد. به نظر من دشمن هم برای اینكه صدای اعتراضِ حقِ مردم را منحرف كند و مردم را مأیوس نماید، در آن قضیه خودش را در دل اعتراض مردم قرار میدهد، و جهت آن اعتراض را منحرف میكند. بنابراین هركسی كه انقلاب اسلامی را بیشتر دوست میدارد، هم باید مواظب جریانهای انحرافی باشد، هم باید با انحرافها بهگونهای برخورد كند كه نتیجهاش مقابله با انقلاب اسلامی نشود، و دشمن هم سوء استفاده نكند. الآن با مشكلاتی كه ایجاد كردهاند مردم و بهخصوص جوانان را به تحلیلی رساندهاند كه بگویند اگر انقلاب نباشد وضع ما بهتر خواهد شد. در صورتی كه این جوان نمیداند اگر انقلاب نباشد دیگر خودش هم نخواهد بود. كاری شده است كه به جای اینكه این جوان تواناییهای الهی و عظیم این انقلاب را بشناسد و با پشتیبانی از ولایت فقیه و جریانهای معنوی انقلاب، به اصلاح امور بپردازد، به دشمنان انقلاب دل بسته شود و بخواهد از طریق دشمن، مشكلات را حل كند.
آری! كسی نباید از انحرافهای موجود راضی باشد، هر كس از رشوه و رانت و غارت بیتالمال و بیعدالتی راضی باشد، خودش جزو غارتگران است. هر جا عدالت نیست یقین بدانید اسلام نیست. البته باید مواظب باشید در راستای اعتراض به انحرافات، دوست و دشمن را خوب بشناسید تا با صدای اعتراض شما دشمن برنامة خودش را عملی نسازد، و لذا شناخت شرایط اعتراض بسیار مهم است.
حضرت فاطمهزهرا(س) در این جملات خطاب به انصار میفرمایند: چرا نشستهاید؟ چرا اعتراض نمیكنید؟ عدالت گم شد، شما هم كه میتوانید فریاد عدالت خواهیتان را بلند كنید الآن هم كه وقت اعتراض است، جریان غصب فدك هم كه نمونة خوبی برای اعتراض است، پس چرا نشستهاید؟!
در همین راستا سخنان دانشمند مسیحی لبنانی جناب آقایسلیمانكتانی برندة جایزة حوزة علمیة نجف، به جهت تحقیقاتش راجع به فاطمهزهرا(س) را از كتاب «فاطمهزهرا(س) زهی در نیام» خدمتتان عرض میكنم. ایشان با اقتباس از این قسمتِ خطبة حضرتفاطمهزهرا(س) كه خطاب به انصار است، از قول حضرت چنین سخن میگوید:
مگر هرچه عزّت دارید از این دین نبود؟
مگر اینهمه فضائلِ روبهروی شما كه برای همیشه تاریخ شما را شكوهمند كرد، بهجهت گردآمدن به گِرد این دین نبود؟
چه شدهاست كه به بهانهای اندك، میخواهید به آن پشت كنید؟
همه میدانید؛ اگر به گِرد علی نگردید، به گِرد هركس دیگر بگردید، به گِرد دین نگشتهاید.
شما مگر خودتان با تلاشها و خوندادنها بهای بهپاشدن این دین را نپرداختید، پس چرا به جاهلیت گذشته روی برگرداندهاید؟
گویا رنجهایی كه از روح طاغوت و جاهلیت بردهاید فراموش كردهاید، همان روحی كه شما را در زندگیِ خیالی وارد كرده بود و دختران و پسران شما در آرزوهای واهی، عمرشان به پوچی كشیده میشد.
چرا از دین خدا برگشتهاید و میخواهید بیشتر هم برگردید؟
گویا حق و عدالتِ موجود در این نهضت، ارزشهای انسانی نبودند، گویا شما در زیر سایهای غیر از حق و عدالت زندگی خود را میجویید كه به منادیان مخالف نهضت اسلامی نزدیكتر شدهاید.
راضی بودن منافقان از حاكمیت جدید قابل پذیرش است، اما سكوت رضایتمندانة شما كه تا دیروز برای اسلام شمشیر میزدید، دل را میسوزاند. چرا؟
همه خوب میدانید كه اگر علی حاكم نباشد تفرقه شروع میشود، و در حاكمیت علی است كه سایة اتحاد و یگانگیِ قلبها، همه جا را فرا میگیرد و در چنین شرایطی همة افرادِ جامعه به مقاصد انسانی خود خواهند رسید. نگذارید وحدتی را كه این جزیره، تازه به خود دیدهاست، ناقص و نیمهتمام از دست برود.
كدام قدرتی میتواند نور یگانگی را به جامعه برگرداند؟ مگر آن كسی كه حتی برای حفظ وحدت، به سادگی از حق خود خواهد گذشت؟
گویا آنهمه تبعیض و مشقت و قبیلهسالاری، شما را آزرده نكرده بود كه باز در دامن خود در حال پروراندن همان آداب هستید، در حالیكه امروز در دامن اسلام میتوانید فرهنگی بزرگ و معنوی بپرورانید كه شما را از خاك به افلاك و از سیاهی به صفا برساند.
گویا فكر كردهاید این رسالت و نهضت، هدفی جز این نداشته كه گروهی از شما را حاكم كرده و غریزة ریاستطلبیِ بعضیها را اشباع نماید.
چرا دارید اینهمه انوار الهی را كه به سوی شما آمده است، ارزان میفروشید؟
استخوانهای پوسیده را برای پیروی از عادات گذشته زنده میكنید و گویا در این جزیره نهضتی الهی صورت نگرفته، و میخواهید بر عادات و افكار قبل از اسلام تن دهید. (130)
حضرت در ادامه میفرمایند: مگر پیامبر(ص) نفرمود حرمت بازماندگان پیامبر را نگاه دارید، پس چرا دنبال ما نمیآیید؟!
249 - «اَما كانَ رَسُولُالله(ص) اَبی یَقُولُ» آیا پدرم رسول خدا(ص) نمیفرمود:
250 - «اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِه» حفظ احترام به فرزندِ هركس، احترام به پدر اوست.
251 - «سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ» چه به سرعت رنگ باختید و تحت تأثیر جوّ قرار گرفتید.
252 - «وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةً» چه با عجله، آب از دهان و دماغ این بُز لاغر ریخت، و چه زود شما نسبت به دفاع از حق سست و بیحال شدید.
چطور جوّی كه سقیفهسازان بهوجود آوردند، شما را گرفت؟! ملاك داشته باشید، جای ترس و غفلت نیست، خیلی زود سست شدید.
ملت ما هم باید بدانند كه باید تمام زندگیشان را تبدیل به یك مبارزة تمام عیارِ نظامی، فرهنگی و اقتصادی با دشمنان اهلبیت بكنند وگرنه همچون انصارِ مبارزِ سلحشورِ یار اسلام و پیامبر(ص)، با اندك حیلهای حذف میشوند و به چه مصیبتهایی كه گرفتار نمیگردند.
253 - «وَ لَكُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ» شما تواناییِ آنچه را من در راه آن میكوشم و به شما محول میكنم دارید.
اینكه مقام معظم رهبری میفرمایند شما ای ملت برای اینكه عزیز و عزتمند شوید توان مقابله با انحرافات را دارید، روی این مبناست كه سرمایة دین الهی و فرهنگ فاطمی را دارا هستید. فرهنگ نفاق دائم جوّسازی میكند كه شما توان مقابله با انحراف را ندارید. فاطمهزهرا(س) و فرهنگ فاطمی میگوید شما با داشتن چنین دینی، میتوانید، حالا كه میتوانید پس چرا انجام نمیدهید؟
254 - «وَ قُوَّةٌ عَلی ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ» و در شما قوّت آن چیزی را كه از شما انتظار دارم، هست.
حضرت به انصار میگویند: شما توان قیام را دارید، این كه فكر میكنید نمیتوانید، از القائات دشمن و نفاق است كه به شما القاء شده است.
كار نفاق در بین شما و در بین جامعة اسلامی القاء ضعف و ناتوانی است. اگر قدرت ملت مسلمان ایران چیزی نیست، چرا ترجیعبند فكر و ذكر رؤسای جمهور آمریكا هر روز، انقلاب اسلامی ایران بوده و هست؟ اگر ملت شیعه چیزی نیست، پس اینهمه نقشه توسط مستكبران برای حذف فرهنگ شیعه در جهان برای چیست؟! اگر ما چیزی نیستیم، پس چرا با یك تظاهرات مردمیِ ما و یا با یك حضور فعّال در انتخابات، آمریكا حرفهایش را پس میگیرد؟!
در اوایل سال 1358، كارتر رئیس جمهور سابق آمریكا و ژیسگاردستن رئیس جمهور سابق فرانسه و خانم تاچر نخست وزیر سابق انگلستان در كنفرانس وِنیز در بارة آینده انقلاب اسلامی ایران جلسه گرفتند و به این نتیجه رسیدند كه اگر انقلاب اسلامی ایران را رها كنند، بر تمام مردم جهان اثر میگذارد. لذا برای اینكه انقلاب را كنترل و نابود كنند، ابتدا طرح كودتای داخلی مشهور به كودتای پادگان نوژه را تنظیم كردند و طرح آنها این بود كه اگر كودتا شكست خورد، جنگ تحمیلی عراق به ایران را راه بیندازند و هشت سال با تمام امكانات به صدام كمك كردند، و بعد از آن هم یك روز از توطئه علیه این انقلاب شیعی باز نایستادند. چرا اینهمه توطئه ضدّ انقلاب اسلامی راه انداختند؟ چون میدانند انقلاب اسلامی حرفی دارد كه اگر آن حرف جهانی شود، آنها دیگر نمیتوانند بمانند. اینجاست كه ما باید قدرت فرهنگ انقلاب اسلامی را كه ریشه در فرهنگ فاطمی دارد، بهخوبی بشناسیم. این مطلب را فاطمهزهرا(س) در صدر اسلام میفرمایند، كه ای مسلمانان! شما از تواناییهایی كه دین اسلام به شما داده است غفلت نكنید. مواظب باشید چشم شما را ظاهر دشمن و توطئههای آن، از توانایی عظیمی كه به جهت اسلام بهدست آوردهاید، برنگرداند.
دین خدا كه رحلت نكرده!
بعد حضرت میفرمایند: مواظب باشید گرفتار این فكر غلط نشوید كه با رحلت پیامبر(ص) دین اسلام هم از بین میرود.
255 - «اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ(ص)» آیا میگویید كه محمد(ص) مرده است؟
این یك نقطه ضعف بزرگ است كه عدهای فكر میكردند با رفتن پیامبر(ص) دین هم میرود. براساس همین تفكر غلط كسانی را كه بعد از پیامبر(ص) حاكم میشوند، آدمهای محترم و لایقی میپندارند. دو گروه این تفكرِ غلط را داشتند. یك گروه منافقین زمان پیامبر(ص) كه بعد از رحلت پیامبر(ص) دیگر زكات هم نمیدادند، میگفتند ما فقط با محمد قرارداد بسته بودیم كه زكات بدهیم و فكر میكردند با یك شخص قرارداد بستهاند. گروه دیگر امثال خلیفة اول و ادامهدهندگان فكر وی بودند كه گفتند حالا كه پیامبر(ص) رحلت كرد، ما باید با فكر و تشخیص خودمان جامعه را اداره كنیم.(131) یعنی عملاً تصورشان این بود كه با رحلت رسولخدا(ص) و ختم نبوت، رابطة خدا با بشر قطع شده است و دیگر كسی نیست كه از طریق ارتباط با عالم غیب از اسرار اسلام و قرآن آگاهی یابد.
زمانی كه به حجّ مشرّف شده بودم در صحن مسجدالنّبی دیدم یك مسلمان سنّیِ پاكستانی پشت دیواری كه مقبرة پیامبر(ص) داخل آن بود ایستاده است و با پیامبر(ص) معاشقه میكند. یكی از روحانیون وهّابی رسید و به او گفت: آیا با دیوار حرف میزنی؟ او در حالی كه اشك از چشمانش جاری بود در جواب گفت: نه؛ با رسولالله حرف میزنم، بین من و رسولالله(ص) دیوار نمیتواند حائل باشد. آن وهّابی یك دفعه گفت پیغمبر مرده است. من خیلی ناراحت شدم و شروع كردم آیاتی را در ردّ نظر او خواندن. بعد دیدم اینها چهقدر بیفكر هستند كه معتقدند هم خود پیامبر(ص) رحلت كرده و مرده است و دیگر هیچ حضوری در عالم ندارد، هم حرفهای حضرت مرده است. در طول تاریخ این فكر غلط چه ظلمهایی كه نكرده است، شروع كردند روایات پیامبر(ص) را سوزاندن، گفتند دورة پیامبر(ص) گذشته است، مگر میشود حرف پیامبر(ص) تا قیام قیامت جاودانه باشد؟(132) اگر ملت ما هم غفلت كند تحت تأثیر همان فكری كه در صدر اسلام، اسلام را از مسیر اصلی خود منحرف كرد، یك دفعه میبینید گرفتار چنین تصور باطلی میشود كه مثلاً دورة اسلام گذشته است و اسلام دیگر كهنه شده است. همین نوع برخورد را ممكن است با انقلاب اسلامی و امامخمینی«رحمةاللهعلیه» داشته باشند، در حالیكه امامخمینی«رحمةاللهعلیه» مظهر فقه آل محمد(ع) در قرن حاضر است، هرچند نهضت او تكامل یافتنی هست تا إنشاءالله به انقلاب حضرت مهدی(عج) ختم شود، ولی كهنهشدنی نیست. آنهایی كه سیر جریان حق در طول تاریخ را نمیشناسند میگویند: وقتی امام«رحمةاللهعلیه» رفت، انقلاب اسلامی هم رفت. این همان فكر باطلی است كه فاطمهزهرا(س) در صدر اسلام روی آن دست گذاشتند. حضرت فاطمه(س) فرمودند: شما میگویید پیامبراكرم(ص) رحلت كردهاست، آری رحلت پیامبر(ص) مصیبت خیلی بزرگی است، ولی این را كه خود قرآن گفته است كه همه میمیرند و پیامبر(ص) هم میمیرد.
حضرت فاطمه(س) میفرمایند آیا گفتید محمد(ص) مرد و دینش بیكس و كار شد؟، «فَخَطْبٌ جَلیلٌ»، آری رحلت پیامبر(ص) مصیبت بزرگی بود، «اِسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ»، مصیبتی در نهایت وسعت، «وَاسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ»، مثل قلعهای كه شكافش وسعت یابد.
259 - «وَانْفَتَقَ رَتْقُهُ» و با رحلت رسولخدا(ص) درز و شكاف دوخته شده قلعه اسلام شكافته شد.
260 - «وَ اُظْلِمَتِ الْاَرْضُ لِغَیْبَتِهِ» و سراسر زمین بر اثر غیاب او تاریك شد.
261 - «وَ كُسِفَتِ النُّجُومُ لِمُصیبَتِهِ» و ستارگان در مصیبت از دست دادن پیامبر(ص) بیفروغ گردیدند.
262 - «وَ اَكْدَتِ الآمالُ» آرزوها به ناامیدی گرایید و آرمانهای بلندی كه با نور مقدس پیامبر(ص) میتوانست روبهروی بشر ترسیم شود، پایمال گردید.
263 - «وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ» كوهها از جا فرو ریخت و اندیشههای بزرگ فرو افتادند.
264 - «وَ اُضیعَ الحَریمُ» حرمت حریم شكسته شد و ملاكهای حق و باطل پایمال گردید.
265 - «وَ اُزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ» و احترامی برای افراد شایسته پس از وفات او باقی نماند و حریمها بیپناه ماند.
266 - «فَتِلْكَ وَاللهِ النّازِلَةُ الْكُبْری» و به خدا قسم این مصیبت بزرگترین پیشآمد بود، و معنی رحلت رسولخدا(ص) بهواقع پدیدآمدن این حادثههاست.
267 - «وَ الْمُصیبَةُ الْعُظمی» و مصیبت بزرگ همین از بین رفتن حریم آنهایی استكه باید حریمشان رعایت میشد تا محمد(ص) بماند.
268 - «لا مِثْلُها نازِلَةٌ» كه پیشآمدی مانند آن نیست.
269 - «وَ لا بائِقَةٌ عاجِلَةٌ» و بلای جانگذاری در این دنیا به پایة آن نمیرسد كه آخرین و كاملترین دین، كه امید همة انسانهای حقخواه و مستضعف است، از مسیر اصلی خود خارج شود.
270 - «اَعْلَنَ بِها كِتابُاللهِ - جَلّ ثَنائُهُ - فی اَفْنِیَتِكُمْ» كتاب خدا –همان قرآن كه در خانههاتان دارید- آن را آشكار كرده كه پیامبر(ص) هم میمیرد.
271 - «فی مُمْساكُمْ وَ مُصْبِحُكُمْ» همان كتابی كه در مجالس شبانه و روزانهتان.
272 - «هُتافاً وَ صُراخاً» آرام یا بلند
273 - «وَ تِلاوَةً وَ اَلْحاناً» با تلاوت و لحن، آنرا میخوانید
274 - «وَ لَقَبْلُهُ ما حَلَّ بِاَنْبیائِهِ وَ رُسُلِهِ» كه پیامبران پیش از او نیز رحلت كردند.
275 - «حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ» حكمی است حتمی و قضایی است قطعی.
276 - «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاكِرِینَ»(133) یعنی؛ قرآن میفرماید: محمد(ص) نیست مگر پیامبری كه پیش از وی پیامبران دیگری بودند و در گذشتند، پس اگر او بمیرد و یا كشته شود به عقب برمیگردید و آنكس كه به عقب برگردد به خدا زیانی نمیرساند و خدا شكركنندگان را پاداش خواهد داد.
فاطمهزهرا(س) میفرمایند رحلت پیامبر(ص) را كه خود قرآن خبر داده است، پس چرا شما از دین خدا رو بر میگردانید؟ رحلت پیامبر(ص) چه ربطی به برگشتن از دین خدا دارد؟! دین اسلام كه رحلت نكرده است، پیامبر(ص) رحلت كرده است و اسلام از طریق اهلبیت میتواند ادامه پیدا كند.
اگر روی این مسئله فكر و تأمل كنید؛ معنی این كه میتوانید همیشه بر اساس روح فاطمهزهرا(س) زندگی كنید، پیدا میشود. حضرت میفرمایند: مگر جز این است كه حیات اسلام به حاكمیت اسلام است، و حاكمیت اسلام هم فقط توسط كسی ممكن است كه حقایق قرآن در دست اوست و او جز علی(ع) كسی نیست. پس چرا از ادامة اسلام با رحلت پیامبر(ص) باز ماندید؟ درست است كه برای ادامة اسلام باید كسی در صحنه باشد كه مثل پیامبر(ص) سراسر وجودش اسلام باشد، ولی مگر علی(ع) چنین نیست؟
ببینید تاریخ چقدر دقیق تكرار میشود. اخیراً كسانی كه از فرهنگ فاطمی محروماند در بارة امامخمینی«رحمةاللهعلیه» و انقلاب اسلامی چه حرفهایی میزنند. اینها میگویند بنیانگذار انقلاب اسلامی یك شخصیت افسانهای(كاریزما) بود كه به موزه سپرده شد و دیگر قصة امام و انقلاب تمام شد. آری اگر امامخمینی«رحمةاللهعلیه» از خودشان حرفی داشتند، تمام شدنی بودند، ولی امامخمینی«رحمةاللهعلیه» حرف پیامبر و ائمه(ع) را بیان میكردند. البته حرف پیامبر و ائمه(ع) هم حرف خداست و دورة حرف خدا هیچوقت تمام شدنی نیست. حرف كسی تمام شدنی است كه اندیشهاش از حرف خدا فاصله گرفته است.
هوشیاری فاطمهزهرا(س) را بنگرید كه میدانند جامعه الآن به چه انحرافی گرفتار شده است. آنها میگویند با رحلت پیامبر(ص) دورة ایشان گذشت. این حیلة دشمن بود كه انگیزة دفاع از زندگی دینی را كه تنها وسیلة نجات ملتهاست، از بین ببرد.
مدتهاست كه بعضی از دانشمندان غربی متوجه شدهاند دورة فرهنگ لیبرال دموكراسی - كه با میل مردم میخواهد جامعه را اداره كند - گذشته و باید به دین خدا رجوع كرد. ولی سران فاسد دنیا اجازه نمیدهند حرف دین اسلام و انقلاب اسلامی بهخوبی به گوش مردم جهان برسد، وگرنه حرف، همان حرف فاطمه(س) است كه هیچ وقت دورة دین، یعنی حاكمیت حكم خدا تمام نمیشود. روزنامة اشپیگل از هایدگر میپرسد شما كه دموكراسی را حكومت هوسهای سرگردان میدانی و دموكراسی را برای ملت اروپا خطرناك میشماری چه راه حلّی داری؟ او در جواب میگوید: « اگر خدایی بیاید و كاری بكند» و او وصیت میكند تا زنده هستم، مصاحبة مرا - كه این جمله در آن بود - چاپ نكنید. چون هنوز زمانه به این نكته نرسیده كه باید به خدایی نزدیك شوند كه حاكمیت جامعه را در دست گیرد و آن خدا، خدای كلیسا نیست، باید یك خدای دیگری بیاید و كاری بكند. كه به نظر ما آن خدایی است كه فاطمهزهرا و اهلبیت پیامبر(ع) متذكر آن هستند.
حالا اگر ما از حاكمیت حكم خدا در جامعه غفلت كنیم دچار خسران بزرگی خواهیم شد. و لذا نباید از ارزش انقلاب اسلامی غافل شویم و از آن دست برداریم، و صدای بلند فاطمةزهرا(س) را در گسترة تاریخ نشنیده انگاریم.
خطر بسته شدن راههای آسمان
بعد از رحلت پیامبر(ص) طرز تفكری حاكمیت را در دست گرفت كه به خودی خودش، تهدیدی در جهت به هدردادن حقایقی بود كه پیامبرخدا(ص) برای پدیدآوردن آن رنجهای فراوان كشیده بودند، و در راه عملیكردن آن حقایق و در راه تثبیت آنها، قربانیهای فراوان داده شد، و فاطمه(س) با خودآگاهیِ تاریخیِ مخصوص خود و با آن روح آشنای به عالم قدس، خطر فردایی را میدید كه راههای آسمانیشدن انسانها، به بهانههای واهی بسته میشود، و بشر را تماماً زمینی میكنند. آسمانی كه آخرین دین خدا در پیش روی بشر آخرالزمان گشوده بود باید تا آخر گشوده میماند. و اصلاً دین اسلام برای همین آمده بود، ولی میرفت كه جهان از دین اصیل اسلامی محروم بماند و یك اسلام قلاّبی جای آنرا بگیرد و فاطمه(س) متذكر این انحراف و آن محرومیت شد.
بهطور مسلّم اجتماعی كه ممارست طولانی با فرهنگ اسلام ندارد، خیلی زود با زندهكردن بعضی از تعصبها از مسیر اصلی خارج میشود، و این است كه باید پس از پیامبر(ص) كسانی پیشوایی این امت نوپای را بهعهده بگیرند كه با رحلت پیامبر(ص) رابطهشان با آسمان قطع نگردد و با روح تماماً توحیدیِ خود از همة تعصبها و قبیلهگراییها آزاد شده باشند و گرنه در شرایط قبیلهگرایی، بهراحتی جریانهای منحرف جای خود را باز میكنند و میرود كه بهكلی جامعة اسلامی را از جای خود بركَنند و ریشهكن نمایند. همچنان كه با انتخاب یزیدبنابوسفیان(134) برای حاكمیت شام، كه به قبیلة خود فكر میكرد و نه به اسلام، راه برای حضور برادرش یعنی معاویه بر حاكمیت شام باز شد و دیگر از این به بعد ملاك شرافت و عدم شرافت، قبیلة بنیامیه بود و نه اسلام، و فاطمهزهرا(س)، از این انحراف قبل از به وقوع پیوستن آن، آگاه بود كه چه خواهد شد.