اسلام؛ دین آیندة جهان
به گفتة یكی از اساتید علوم سیاسی دانشگاه ماساچوست: انقلاب اسلامی ایران در صحنه تاریخ معاصر درست وقتی به صحنه آمد كه تبلیغاتِ چهارصدسالة اخیر مدعی بود دورة دین گذشته است و دیگر دین ذهن بشر را نمیتواند قانع كند، و با ظهور خود تبلیغات چهارصدسالة جهان غرب را نقش بر آب كرد و یك مرتبه جهان از طریق انقلاب اسلامی متوجه شد كه نه تنها دورة دین نگذشته است ، بلكه غرب مجبور شده نسبت به دین واكنش نشان دهد و دین را در نظام غربی دوباره معنا و بازخوانی كند. اگوست كنت در اوایل قرن 19 ندا سر داد كه دورة دین گذشته است و دین مربوط به زمانی بود كه بشر به علوم تجربی و جامعهشناسی دست نیافته بود. او تلاش میكرد ثابت كند دین مربوط به دورة خرافه پرستی و اُسطورهگرایی بشر است. این حرفها به جهت آن است كه امثال اگوستكنت جایگاه دین خدا را در هستی نمیشناسند. شما هرگز تصور نكنید امروز دین در جهان غرب از بین رفته است، بلكه به جهت برداشتها و تفسیرهای غلط كلیسا در جهان غرب نسبت به دین یك سرخوردگی ایجاد شده است و آنها در واقع طالب یك دین واقعی هستند كه نیازهای آنها را جواب دهد. سرخوردگیها از دین خرافی را نباید پشتكردن به اصل دین تعبیر و تلقی كرد. جوامع بشری در مجموع و بر اساس فطرت الهیشان،گرایش به دین دارند، هر چند طرز تلقی و ارتباط ارباب كلیسا با دین، در آنها سرخوردگی نسبت به دین ایجاد كرده است و قدرت اُسطورهزدایی اسلام و روح توحیدی ناب آن همة انحرافاتی را كه به اسم دین به بشر تحمیل كردهاند میزداید. آری به فرمایش فاطمه(س) ، پیامبر(ص) از طریق اسلام، فرق شرك را شكافت و این شركزدایی تا انتهای تاریخ ادامه خواهد یافت.
ناامیدی در اردوگاه شرك
125- «داعِیاً اِلی سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» و بشریت را با زبان حكمت و موعظة حسنه به راه خدا دعوت نمود.
126- «یَكْسِرُ الْاَصْنامَ» بتها را در هم شكست.
127- «وَ یَنْكُتُ الْهامَ» سركردگان شرك را منكوب كرد.
128- «حَتّی اِنْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرِ» تا آنجایی كه جمعیتشان منهزم شد و از میدان گریختند.
129- «حَتّی تَفَّرَی اللَّیْلُ عَنْ صُبْحِهِ» تا صبح صادق از زیر پرده شب به در آمد.
130 - «وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ» و چهره حق از نقاب بیرون شد و حق خالص جلوهگر گشت.
میفرمایند: پیامبر(ص) آمد و از طریق حكمت و موعظه راه رسیدن به خدا را نشان داد، رسولالله(ص) دعوت كننده مردم به سوی پروردگارش بود آن هم از طریق «حكمت» یعنی دلیلها و براهین روشن عقلپسند، و از طریق «موعظه» یعنی تحریكات عاطفیِ فطری شیدا كننده و روحافزا. و وقتی پیامبر(ص) به صحنة حیات بشری آمد «تَكْسِرُالْاَصْنام» بتها را شكست. بت یعنی هر چیزی كه حجاب حق و مانع ارتباط انسان با خدا است، حالا چه سنگ باشد، چه پول، چه فكر و فرهنگ انحرافی، و چه حزب و گرایشهای قبیلگی. پیامبر(ص) با آوردن دین اسلام، همة این حجابها را رسوا كرد و زشتی وجودشان را نمایاند. امروزه وقتی اسلامِ حقیقی به صحنة مقابله با مكتبهای دیگر میرود، با نور توحیدی خود انحرافهایی را روشن میكند كه واقعاً عقل نمیتواند بپذیرد ولی آنها پذیرفتهاند. حضرت فاطمه(س) میفرمایند: پیامبر اكرم (ص) آمدند و فضای بتپرستی و سران بتپرستی را سركوب كردند. به طوری كه اتحاد مشركان شكسته شد و از میدان فكر و فضای جامعه حذف شدند و فرهنگ بتپرستی و عوامل حجاب حق، بیآبرو شد. هرچند كه همیشه در هر جامعهای افكار غلط و آدمهای فاسد وجود دارد ولی با آمدن دین حق، اینها بیآبرو و بیارزش میشوند. وقتی پیامبر(ص) آمد صبح صادقِ دیانت دمیده شد و حق به شكل ناب آن جلوه كرد و از آن به بعد تا قیام قیامت سیاستِ شرك، تاب پایداری را از دست داده است و فرهنگ شرك هرگز امیدوارِ ماندن نخواهد بود.
131- «وَ نَطَقَ زَعیمُ الدّینِ» آری زمامدار دین به نطق آمد.
132 - «وَ خُرِسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطینِ» و عربدههای شیاطین خاموش گشت و همهشان لال شدند.
133 - «وَ طاحَ وَ شیظُ النِّفاقِ» و خار نفاق از راه برداشته شد و دیگر نمیتواند مانع اصلی باشد.
134- «وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَ الشِّقاقِ» و گرههای كفر و شقاق از هم گشوده شد.
حضرت میفرمایند: پیامبر اكرم(ص) فرهنگی را به وجود آوردند كه فریادهای شیطانی خاموش شد یعنی حرفهایِ دینیِ انسان دیندار در جامعه معنی دار گشت. مثلاً وقتی پیامبراكرم(ص) فرمودند: «قُولُوا لا اِلهَ اِلاّ الله تُفْلِحُوا» در جواب گفتند: چرا پیامبر اُلاغ سوار میشود، آنهم بدون پالان؟ شاید شما الآن بگویید اینها چه ربطی به آن سخن دارد؟! جواب این است كه در فرهنگ شركآلودِ جاهلیت كسی باید حرف حسابی بزند كه پولدار باشد و اسب سوار شود و …، حالا كه اسلام فرهنگ كل جهان را متأثر كرده است شما متوجه میشوید كه تقواداشتن و حرفِ حسابیزدن ربطی به ثروت و قدرت داشتن ندارد. حضرت موسی(ع) وقتی برای تبلیغ دین خدا به دربار فرعون رفتند، درباریان به ایشان اعتراض كردند كه چرا دستبند طلا نداری؟(51) یا در قرآن داریم كه عدهای از یهودیان آمدند پیش پیامبر زمانشان و گفتند رهبری برای ما بفرست تا برویم با جالوت بجنگیم. پیامبرشان می فرماید خداوند حضرت طالوت را برای شما برگزیده است تا به كمك او بروید و با جالوت بجنگید. آنها در جواب میگویند طالوت كه نه ثروت دارد و نه موقعیت اجتماعی، چگونه میتواند رهبر ما باشد.(52) شما ببینید فرهنگهای وحشیِ بیمنطق گاهی ذهن بشر را آنچنان اشغال میكرده كه اصلاً اجازه نمیداده است به تعالی فكر كنند.
فرهنگ پیامبراسلام(ص) كه آمد، عربدههای شیطانی اعم از فكر و تبلیغات و مانور سیاسی و اجتماعی آن زمان، گنگ و خاموش شد و پوچی و بیمنطقیاش هویدا گشت و از این طریق خارهای فرهنگ نفاق كنده شد. یعنی میدان فرهنگ نفاق با نور توحیدی كه پیامبراسلام(ص) آورد از بین رفت و دیگر نتوانست سایهای راحت برای ادامه حیات خود پیدا كند تا بتواند به راحتی اندیشة بشریت را در دست بگیرد.
فاطمه(س) ماوراء تاریخ
این جملات حضرت را باید در گسترة تاریخ نگاه كرد و احتیاج به شرح و بسط طولانی دارد. من و شما باید خطبة حضرتزهرا(س) را به عنوان یك كتاب درسی برداریم و چندین بار بخوانیم و بعد از آن با یك روش عمیق و دقیق بررسی كنیم تا بتوانیم تفسیر و تحلیل زندگی امروزمان را از طریق این خطبه به دست آوریم. برای اینكه تحلیل صحیحی از زمانه خود پیدا كنیم باید با عقل فاطمهزهرا(س) زندگی كنیم. شما در دقت آن حضرت عنایت داشته باشید كه این چه بینشی است كه در جریان حاكمیت خلیفة اول انحراف كلی اسلام را میبیند در حالی كه خلیفة اول، صحابی پیامبر(ص) و یار غار آن حضرت است. در ادامة خطبه خواهید دید كه حضرت میفرمایند: با انحراف از حاكمیت امام معصوم، همة كفر بر سرِكار آمده است. این چه بصیرت و چه جرأتی است كه میفهمد آن چه بر سركار آمده،كفر و شرك است، و از آنجایی كه اسلام مكتب نفی هرگونه شیطنتی است - اعم از كفر و نفاق - این جریان را نفی و رسوا میكند و با این سخن نه تنها به مسلمانان واقعی نوید انهدام این جریان را در آیندة تاریخ میدهد، بلكه ما را به نزدیكی بیشتر به اسلام واقعی دعوت میكند تا ما هم بتوانیم در ادامة انقلاب اسلامی جریان كفر و نفاق را بشناسیم و در هم بكوبیم.
شما این را بدانید كه به فاطمهزهرا(س) نزدیك نمیشوید مگر اینكه به عقیدة حضرت نزدیك شوید. یعنی فاطمهزهرا(س) یك قلب است كه این قلب، هم فكر دارد، و هم شوق و شور عبادی و هم شعور سیاسی و هركس به اندازهای كه به این عقیده و شوق و شور و شعور نزدیك شود، به حضرت نزدیك شده است و ماوراءِ تاریخ زمان خود، جایگاه حوادث را میشناسد. به همین دلیل تأكید میكنیم كه باید فرصت مناسبی را برای فهم خطبه و تحلیل جملات حضرت بگذارید تا آرامآرام با تدبّر و تعمّق روی خطبه، زوایایی از آن روشن شود. باید فهمید جایگاه فرهنگی شرك و نفاق در فرهنگ بشری پس از ظهور اسلام كجاست و چگونه میتوان با آن روبهرو شد، اینها را فاطمهزهرا(س) به ما میآموزد. شما مطمئن باشید بنده خیلی راحتتر هستم كه چند تحلیل سیاسی از فرمایشات حضرت بكنم و شما نیز خوشتان بیاید؛ ولی در نهایت بر بینش و بصیرت شما افزوده نمیشود، بلكه فقط یك خاطره برایتان میماند. پس باید نوع نگاه و برخورد ما با این خطبه به عنوان یك مرجع تفكرِ همیشگی مدّ نظر باشد كه دائم به آن رجوع كنیم و از آن در اندیشة سیاسی و تاریخی خود تفكر و هدایت بگیریم.
حضرت میفرمایند: وجود دین اسلام باعث شد كه گروهها و باندهای نفاق و كفر از هم بپاشد. به عنوان مثال همین حالا در جامعه ببینید هر قدر نور توحیدی اسلام ضعیف شود، باندها و گروههای كفر و نفاق و ستم بیشتر میشود. این قاعدة همیشگی تاریخ است. اخیراً سوابق یكی از گروههای سیاسی را مرور میكردم دیدم اینها یك زمانی نور امام خمینی«رحمةاللهعلیه» را پذیرفته بودند و جهت صحیحی داشتند ولی هرچه از نور و خط امام«رحمةاللهعلیه» فاصله گرفتند حرفهایی زدند كه آدم خجالت میكشد بگوید كه این حرفها، حرفهای یك انسان مسلمان است. شاید فكر میكردند با فاصلهگرفتن از امام و اسلام ناب میتوانند برای خودشان یك قدرت و پایگاهی پیدا كنند، ولی نفهمیدند كه اسلام، نفاق و كفر آنها را بر ملا میكند و خیلی زود ناكام میشوند. قاعدة همة این حادثهها در سخنان حضرتزهرا(س) هست.