عدم امکان جمع سکولاریسم با دین
سؤال: آیا نمیتوان تمدنی بهپا کرد که ترکیبی از تفکر سکولاریسم و دین باشد؟ به طوری که دستورات دین نیز در آن رعایت شده باشد.
جواب: با دقت در تعریف تفکر سکولاریسم متوجه میشویم چنین امری ممکن نیست، زیرا در آن تفکر همه چیزْ معنی بشری دارد و برای جوابگویی به امیال بشر تدوین شده است. در این تفکر آنچه اصالت دارد عقل بشری است و محور آن هم اصالتدادن به انسانی است که خود را خدای زمین میداند، در حالیکه در تفکر دینی اصالت با وحی است و محور عالم خداوند است و انسان بندهی خدا است. آری ممکن است تفکر سکولاریسم به این نتیجه برسد که برای آرامش روان جامعه، مردم را به دینداری دعوت کند، ولی در این حالت دین ابزاری است در دست سیاستمداران جامعهی سکولاریسمزده و در این تفکر به جای آنکه انسان تابع دین باشد عملاً دین تابع افراد است.
حضور دین در فرهنگ بشری توسط انبیاء(ع) به این معنی است که خداوند بشر را تنها نگذاشته بلکه برای درست زندگیکردنِ او دستوراتی در همهی مناسبات مربوط به بشر نازل فرموده است و نقش عقل و خرد انسانی بیشتر تدبّر در متون دینی و درست بهکاربردن آنها در زندگی بشر در تمام اعصار است. این غیر از آن است که بدون اعتقاد به حقانیت دین، آن را به عنوان ابزاری مفید بپذیریم در نگاه ابزاری به دین، خارج از حقانیت و قطعیبودن دین، دین را افسانهی مفیدی میداند که میتواند کاربردهای مختلفی در رفع دغدغههای بشر، مشکلات روانی و تثبیت اخلاق اجتماعی داشته باشد. این نگاه به دین با نگاهی که انبیاء بشر را به دین دعوت میکنند فرق اساسی دارد. حقیقت آن است که دین از طرف خدا آمده تا انسان با تبعیت از دستورات آن، حقیقت بندگی خود را رشد دهد، نه اینکه دین را بندهی خود کند و دینی که از طرف خداوند آمده نقص و کمبودی ندارد تا با ترکیب آن با نظرات دیگران بخواهیم آن را کامل کنیم و گرفتار التقاط نماییم.
علم جدید توهُّم یا واقعیت
سؤال: آیا کشفیات دانشمندان غربی نظر به واقعیت دارد یا بر اساس پیشفرضهای ذهنی دانشمندان است؟ به عنوان مثال آیا واقعاً رابطهی بین اتمهای کربن با اکسیژن در عنصر بَنزِن، حلقوی است و یا آقای ککوله اینطور حدسزده و با آن فرضِ ذهنی آزمایشهایش بهتر جواب داده و لذا تصور و حدس او تقویت شده، بدون آنکه مطمئن باشیم نظر او عین واقعیت است؟
جواب: به نظر بنده اگر بتوانید با حوصلهی زیاد این سؤال را دنبال کنید و در صدد یافتن جواب دقیقی در این رابطه برآیید بسیاری از تصورات ناقصی که ما از علوم جدید داریم اصلاح میشود. جناب آقای ایان باربر در کتاب عالمانهی خود به نام «علم و دین» سعی وافر کرده تا این موضوع را روشن نماید، اجازه دهید خلاصهی سخن وی را در قسمت «روشهای علم» از کتاب مذکور هرچند کمی طولانی است، عرض کنم تا بتوانیم بحث را دنبال کنیم. او «روشهای علم» را به صورت زیر تقسیم میکند:(160)
تجربه و تعبیر در علم :
میگوید: باید متوجه بود كه هیچ روش علمیِ ثابت و منحصری وجود ندارد ، بلكه روشهای متعددی هستند كه در مراحل مختلفِ پژوهش و بر حسب مقتضیات گوناگون بهكار می روند، ولی دست كم می توان به بعضی از خصائص كلی تفكر علمی اشاره كرد. آنچه در كارهای علمیِ گالیله و نیوتن و داروین پیدا است، تركیب مشخصی است از عناصـر «تجـربی» - یعنی آنچه مستقیما حس می شود- و «تعبیر» - یعنی آنچه دانشمند با تفكر خود به تجربه اش می افزاید -. بهرهی «تجربی» شامل مشاهدات و اطلاعات است كه حاصل جنبهی تجربی علم است، و بهرهی «تعبیری» شامل مفاهیم، قوانین و نظریهها است، كه جنبهی نظری علم را تشكیل می دهد، لیكن در عمل بهرهی «تجربی» و «نظری» را نمی توان بهوضوح از هم جدا كرد، بلکه هر نظر علمی، ترکیبی است از تجربیات دانشمند به اضافهی تعبیرهای شخصی او.
تصور غالب مردم این است كه علم عبارت است از مشاهدهی دقیق، و فكر می كنند یك دانشمند با «واقعیتهای خالص» و غیر مبهم سر و كار دارد و در نتیجه فكر می كنند با علم تجربی به معرفت یقینی دست می یابند. در حالی كه بسیاری از فیلسوفان معاصرِ علم ، نقش قاطع و مهم مفاهیم نظری را در پیشرفت علمی یادآور شده اند. می گویند: ما در علوم تجربی، تجربهی خود را در پرتو علائق خاص، نظم می دهیم و به خصائص زبدهی آنها التفات می كنیم، و لذا فعالیت علمی صرفاً عبارت از «گردآوری همهی امور واقع» نیست. بلكه انتخاب های ما تحت تأثیر نظریه های قبلی ماست.
داده های علم هرچند هرگز امور واقع یا «واقعیت محض» نیستند، ولی همیشه مبتنی بر داده های مشترك بین همگان است و قابلیت تحقیق دارند و نمایانگر تجربهی مشترك جامعهی اهل علوم تجربی است، ولی از سوی دیگر همواره بهره ای از «تعبیر» در نظریههای علمی در كار هست و به همین جهت همهی افراد، حادثه را یك طور نمی بینند تا بگوییم در روش علمی عین واقعیتِ خارج در اختیار ما قرار می گیرد.
چیزهایی مثل «جرم»، «سرعت» و «فشار» مستقیماً مشاهده پذیر نیستند و ما آنها را به همین صورت از طبیعت نگرفته ایم، اینها ابداعات ذهن است كه برای تعبیر و تفسیر مشاهدات بهكار می روند و در نظمدادن به تجربیاتمان به ما كمك می كنند. پل و پیوندهای بین مفاهیم نظری و مشاهدات تجربی را «همبستگیهای معرفتی» نام داده اند. ولی باید به خاطر داشت «قوانین تجربی» همواره از حدّ داده های تجربی فراتر می رود و مستقیماً بر وفق و مطابق داده های تجربی بیان نمی شود، هر چند مبتنی بر مشاهده است. «ناگْلْ» می گوید: «هیچیك از نمونه های معهودِ رایجِ قوانین تجربی در واقع برگشت به یافته های حسی ندارد، زیرا مفاهیم و مفروضاتی را در كار می آورند كه فراتر از هر چیزی است كه مستقیماً به حس در آید... گزارش آنچه عرفاً مشاهدات تجربی شمرده می شود ، غالباً به زبانی بیان می گردد كه بالصّراحه نظریه هایی را در بر دارد». یعنی بنا بر نظر «ناگْلْ» آنچه تجربه می شود با نظر و برداشت دانشمند تركیب می شود و به عنوان قوانین علوم تجربی ارائه میگردد.