جلسه هفتم ـ تمدن سکولار و ناکامی نهایی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جبران خلأ تئوریک جهت مرحلهی نهایی انقلاب اسلامی یکی از عوامل طرح بحث «تمدنزائی شیعه» میباشد، و کوتاهی در این امر از یک طرف موجب جایگزینی افکار التقاطی و انحرافی و از طرف دیگر عامل ندانم کاریهای دوستان و سوء استفادهی دشمنان خواهد شد.
گفتگو از تمدن اسلامی، آن هم به صورتی که مدّ نظر شیعه است علاوه بر آنکه مانع انحراف از اهداف اصلی میگردد، إنشاءالله عامل ظهور با برکت امام معصوم(عج) خواهد شد و بر این اساس اعتقاد داریم این نوع گفتگوها میتواند عاملی جهتدهنده و برانگیزاننده به سوی آیندهای مطمئن باشد و جهت تصوری کاملتر از تمدن شیعه و راهکارهای عبور از تمدن غربی، مباحث مطرحشده را خدمت عزیزان ارائه میدهیم.
بحران؛ انتهای تمدن سکولار
سؤال: آیا اساساً امکان دارد تمدنی بر پایهی سکولاریسم بنا شود و بتواند پایدار بماند و به اهداف تعریفشدهی خود برسد و در مسیر خود به بحران دچار نگردد؟
جواب: این سؤال با توجه به مباحث گذشته سؤال خوبی است و پرداختن به آن موجب بازخوانی مباحث گذشته نیز میشود بهخصوص که اگر در موضوع تمدنزائی شیعه عزیزان به سؤالاتی که پیش میآید به خوبی و همهجانبه جواب ندهند عزم مورد نیاز برای گذار از تمدن غربی به سوی تمدن اسلامی صورت نمیگیرد، زیرا هیچگاه نمیتوان در ابهام قدم برداشت و حتی اگر به جهت ذات تمدن غربی، آن تمدن و فرهنگ آن به بحران رسیده باشد به این معنی نیست که شرایط تحقق تمدن اسلامی فراهم شده است، مگر این که به سؤالات اساسیِ عبور از تمدن غربی به تمدن اسلامی جواب کامل داده شود.
اما در جواب این سؤال، همانطور که در جلسات گذشته بحث شد سکولاریسم عبارت است از طرح ادارهی جامعه بر مبنای فکر بشر و برآوردهکردن امیال طبیعی انسانها. لذا ما معتقدیم تمدنی که بر مبنای سکولاریسم پایهگذاری شده، از دو جهت با بحران روبهرو میشود. یکی از آن جهت که فکر بشر تمام زوایای وجودی عالم و آدم را نمیشناسد و نمیتواند مطابق نظام عالم و گوهر وجودی انسانها، راه و روشی بدون نقص پیشنهاد کند و دیگر این که میلهای بشری آن چنان سیری ناپذیر و تمامیت خواه و خودخواهانه است که نهتنها انسان را با خودش درگیر میکند بلکه درگیری و سلطه بر بقیهی انسانها و بر طبیعت را به همـراه دارد، و این نوع برخورد با عالم و آدم، شروع بحـران و اضمحلال خواهد بود. زیرا باید کثرتها - اعم از امور اجتماعی یا امور فردی - تحت تدبیر اَحد قرار گیرد تا نه در اجتماع با بنبستِ برنامهها روبهرو شویم، و نه در امور فردی، میلها از کنترل خارج شوند و لذاست که مسلماً تمدنی که بر مبنای تفکر سکولاریسم بنا شود به اهداف تعریف شدهی خود نیز نخواهد رسید و به تعبیر قرآن تلاشهای دنیاییِ چنین اقوامی از بین میرود.(159) مضافاً اینکه انسانها در عمق جان خود با احساس بیثمری در اهداف انسانی خود روبهرو میشوند که حاصل چنین احساسی، حجم انبوه افسردگیها در کشورهای غربی و هر کشوری است که آن تمدن پای گذارده است. زیرا دو شرطِ «زندگیسازبودن با هماهنگی با نظام الهی» و «جوابگویی به همهی نیازهای بشر به کمک وَحی الهی» را در خود ندارد و در واقع تمدن مبتنی بر سکولاریسم، تمدن مبتنی بر وَهم و خیال است، یعنی پایهی چنین تمدنی «هیچی»است، تا کی میتوان با «هیچی»خود را راضی نگهداشت و دچار انواع رفتارهای عصبی که فعلاً تمدن غربی بدان گرفتار است، نشد؟ اشتباه بعضی افراد آن است که رفتارهای فرهنگ غربی را به انقطاع آن فرهنگ از آسمان معنویت متصل نمیکنند.
عدم امکان جمع سکولاریسم با دین
سؤال: آیا نمیتوان تمدنی بهپا کرد که ترکیبی از تفکر سکولاریسم و دین باشد؟ به طوری که دستورات دین نیز در آن رعایت شده باشد.
جواب: با دقت در تعریف تفکر سکولاریسم متوجه میشویم چنین امری ممکن نیست، زیرا در آن تفکر همه چیزْ معنی بشری دارد و برای جوابگویی به امیال بشر تدوین شده است. در این تفکر آنچه اصالت دارد عقل بشری است و محور آن هم اصالتدادن به انسانی است که خود را خدای زمین میداند، در حالیکه در تفکر دینی اصالت با وحی است و محور عالم خداوند است و انسان بندهی خدا است. آری ممکن است تفکر سکولاریسم به این نتیجه برسد که برای آرامش روان جامعه، مردم را به دینداری دعوت کند، ولی در این حالت دین ابزاری است در دست سیاستمداران جامعهی سکولاریسمزده و در این تفکر به جای آنکه انسان تابع دین باشد عملاً دین تابع افراد است.
حضور دین در فرهنگ بشری توسط انبیاء(ع) به این معنی است که خداوند بشر را تنها نگذاشته بلکه برای درست زندگیکردنِ او دستوراتی در همهی مناسبات مربوط به بشر نازل فرموده است و نقش عقل و خرد انسانی بیشتر تدبّر در متون دینی و درست بهکاربردن آنها در زندگی بشر در تمام اعصار است. این غیر از آن است که بدون اعتقاد به حقانیت دین، آن را به عنوان ابزاری مفید بپذیریم در نگاه ابزاری به دین، خارج از حقانیت و قطعیبودن دین، دین را افسانهی مفیدی میداند که میتواند کاربردهای مختلفی در رفع دغدغههای بشر، مشکلات روانی و تثبیت اخلاق اجتماعی داشته باشد. این نگاه به دین با نگاهی که انبیاء بشر را به دین دعوت میکنند فرق اساسی دارد. حقیقت آن است که دین از طرف خدا آمده تا انسان با تبعیت از دستورات آن، حقیقت بندگی خود را رشد دهد، نه اینکه دین را بندهی خود کند و دینی که از طرف خداوند آمده نقص و کمبودی ندارد تا با ترکیب آن با نظرات دیگران بخواهیم آن را کامل کنیم و گرفتار التقاط نماییم.