لوازم كار بزرگ
سؤال: چگونه میتوان ناکارآمدی تمدن فعلی و کارآمدی تمدن شیعه را برای دیگران تبیین کرد؟
جواب: ابتدا باید دلایل خود را در رابطه با اینكه «شیعه قدرت تمدنسازی دارد» خوب بپرورانیم و عنایت داشته باشید خیلی فرق است بین اینكه بتوانیم دفع شبهات بكنیم، با اینكه بخواهیم برای عقیدهی خود دلایل قانعكننده ارائه دهیم، همانطور كه فرق دارد كه ثابت كنیم فرهنگ مدرنیته در داشتن یك تمدن ضعف اساسی دارد، با اینكه بتوانیم روشن كنیم شیعه استعداد ساختن یك تمدن همهجانبه را در خود دارد. ما اگر روی این نكته بتوانیم خوب کار کنیم که «چرا شیعه تمدنساز است؟» و بعد هم طرف مقابلِ این نكته را خوب روشن كنیم كه «چرا محال است در حال حاضر تمدنی غیر از تمدن شیعه جوابگو باشد؟» اساس بحث را کامل كردهایم، باید خوب بدانیم: چرا تمدنها میمانند و چرا نابود میشوند، همان کاری که تا حدّی هگل انجام داده و آمده قاعدهی تاریخ را به دست آورده است، ما باید یک قاعدهای داشته باشیم که «چرا در حال حاضر یعنی در آخرالزمان تمدن غیرشیعه نمیماند و دیر یا زود به بحران میافتد؟»، بعد باید آن اشکالها را نیز جواب بدهیم؛ كه این «ماندنها» كه شما فعلاً در تمدن مدرنیته ملاحظه میكنید، چه ماندنی است؟! ماندن است؟ یا دست و پا زدن در اضمحلال؟ چون فرق است بین نگهداشتن دیواری که در حال فروریختن است با حفظ دیواری که روی پایهی خودش ایستاده است. گاهی واقعاً مثل هگل باید هشت سال بنشینیم فکرکنیم و بعد با توجه به زوایای مختلف در رابطه با تمدن آیندهی بشر بحث بكنیم، اینقدر حرف هست كه اگر درست پروریده شود، مسلّم موجب نجات بشر امروز خواهد شد، هنر ما فقط در فهم مطلب نیست، در تبیین آن برای مردم است، ما معتقدیم فعالیت ائمه(ع) از این نوع بوده است؛ سرمایهی بزرگی از طریق ائمهی معصومین(ع) برای این كار در اختیار داریم، آنها حوصلهشان برای تحقق آرمان خود در آیندهی تاریخ، زیاد بوده است، ما هم باید همینطور باشیم.
اساسیترین نكته این است که بتوانیم ثابت کنیم بشر سالهاست در نابودی نَفَس میکشد. باید روشن شود چرا میگوییم: «مردم عموماً گرفتار زندگی پوچ بودهاند» خیلی چیزها هست که اگر بشر بداند، در مقابل گذشتههای غیر قدسی خود عصیان میکند. کبرایِ قضیه واقعاً باید جامع افراد و مانع اغیار باشد. ابتدا باید خود من قانع شوم که حق سؤالات شما را ادا کردهام. این کار سختی است كه همهی زوایای سؤالات شما را بتوانم جواب دهم، امیدوارم با کتابهایی که در رابطه با انقلاب اسلامی خدمت عزیزان عرضه شده زمینهی تفکر نسبت به تمدن اسلامی فراهم شده باشد، با تأمل مطالب آن را دنبال بفرمائید.
توجه به مسئلهی تمدن آیندهی جهان كه مسلّم یك تمدن بسیار متعالی است، كار بسیار خوبی است! شیرینی زندگی به توجه به این مطلب است؛ انسان با چیزهای دیگر نمیتواند زندگی را به خوبی ادامه بدهد، ولی در این راستا باید با دقت واقعیات را ارزیابی كرد، درست است كه نباید به وضع موجودِ ظلمانی عالم اصالت داد، ولی راه برونرفت از آن و توجه به تمدن اسلامی راه دقیقی است كه با احساسات و عجله حاصل نمیشود.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»
جلسه ششم ـ كمیتگرایی غربی و غفلت از كیفیت
بسم الله الرحمن الرحیم
جمعبندی: در جلسات گذشته به سه نكته اشاره شد؛ یكی اینكه فرمودید: «شیعه قدرت تمدنسازی دارد» دیگر اینكه «محال است تمدن غیر شیعه پایدار بماند» و سوم فرمودید: «بشر سالها است در فضای نابودی خود نفس میكشد» و فرمودید: «این سه موضوع از موضوعاتی است كه باید به اندازهی كافی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.»
شما فرمودید: «علت سقوط یك تمدن این است كه تئوریهایش جوابگوی اهداف عالیهی انسانها نیست و فرهنگ مدرنیته در راستای همین نقطه ضعف به سقوط خود نزدیك میشود». بعد فرمودید: دینداریِ فردگرایانه هیچگاه مقصد اصلی بشر نیست، بلكه مقصد اصلی زندگی زمینی تمدن دینی است و در چنان شرایطی انسانها به اهداف پایدار دست مییابند و شیعه در حال حاضر تنها تفكری است كه توان ساختن یك تمدن دینی به معنی واقعی كلمه را دارد كه در آن تمدن بتوان به اهداف پایدار دست یافت و نیاز حقیقی بشر نیز همین مطلب است.
فرمودید: هیچ قوم و ملتی نیست كه طالب حاكمیت انسان معصوم در تمام مناسبات خود نباشد، ولی تصور اكثر ملتها این است كه چنین چیزی موجود نیست و امكان تحقق آن در دنیا وجود ندارد، در حالی که شیعه دلایل محكم و متقن دارد كه اوّلاً؛ جهان ظرفیت چنین شرایطی را دارد، ثانیاً؛ چنین انسانی حیّ و حاضر است، باید شرایط ظهور او را فراهم كرد و ما باید در این راستا حرفمان را به دنیا برسانیم و جهت دنیا را به این سو معطوف داریم.
در رابطه با خصوصیات تمدنهای غیرپایدار فرمودید: تمدنی كه بخواهد فقط نیازهای حسّی و خیالی بشر را جواب دهد، توان پایداری ندارد، زیرا اوّلاً؛ آن تمدن به بنبست میرسد، ثانیاً؛ مردم پس از مدتی به جهت عدم ارضاء ابعاد متعالی خود از آن روی میگردانند، و تأكید كردید: «هوشیار باشید شخصیت یك تمدن به ابزارهای پیچیده نیست، بلكه به جوابدادن به همهی ابعاد روحی و قلبی و جسمی انسانهاست و روشن شد كه بر این مبنا فرهنگ غرب، در اوج داشتن ابزارهای پیچیده، مسیر سقوط خود را در پیش گرفته، و سنّت سقوط تمدنها - اعم از تمدن فراعنه و تمدن غرب- در قاعدهی فوق نهفته است، زیرا تمدنی كه گرفتار جوابگویی به خیال صِرف شد، از آنجایی كه «خیال» به تنهایی ثمری در برندارد، آن تمدن نیز در بنبست قرار میگیرد. فرمودید: خیال هر چقدر هم شیرین باشد، جنسش گذر است، بر عكس تمدنی كه بر عقل و قلب مبتنی باشد و در عین حال خیال را با عقل و قلب تغذیه كند، و روشن شد تمدن یونانی نیز نمیتواند جوابگو باشد، زیرا اوّلاً؛ در تغذیهی واقعی قلب ناتوان است، ثانیاً؛ عقل فلسفی همهی وجوه عقل نیست، میماند تمدن مبتنی بر وَحی كه عقل و قلب و خیال را به نحو درست تغذیه كند در حال حاضر اندیشهی تشیع است كه به نحو تضمینشده این سه ساحت انسانی را میتواند به كمك هدایت های امام معصوم جهت دهد و به ثمر برساند و روشن شد نیاز اجتماعی بشر در ازاء چنین مكتبی به نتیجه لازمهی خود میرسد و میتواند قانون الهی و پایداری را در جامعه پیاده نماید.
فرمودید: «اتصال به عالم ثبات، شرط بقای تمدن است.» و روشن شد هر چقدر احاطهی عالم اَحدی از نظر تشریع، بر جامعه ضعیفتر شود، اضمحلال آن جامعه سرعت بیشتری میگیرد و لذا وقتی این قاعده مدّنظر ما بود، دیگر مطمئن هستیم فرهنگ مدرنیته و كشورهای تحت تأثیر آن پایدار نخواهند ماند و سقوط آنها حتمی است و اینكه افرادِ آن جامعه متوجهاند به آنچه میخواستهاند، نرسیدهاند و از آنچه میخواستند فرار كنند، جدا نشدهاند، نشانهی خوبی است در ظهور سقوط آن فرهنگ.
حتمیترین واقعیت
سؤال: با توجه به نكات قبلی و جمعبندی انجامشده اگر صلاح میدانید که به جمعبندی نکاتی افزوده شود بفرمایید تا سؤالات را ادامه دهیم.
جواب: به نظر بنده خیلی خوب مطالب را جمعبندی كردهاید و همانطور كه ملاحظه میفرمایید، شیعه در شرایط امروز جهان -كه همهی تئوریها به بنبست رسیده- نوعی از زندگی را به بشریت پیشنهاد میكند تا آیندهی بشر از دست نرود و بدون آنکه همه مستقیماً شیعه شوند سلوکی را در پیش گیرند که حال و آیندهشان به زندگی غیر قابل تخریبی تبدیل گردد و از آن طریق شرایط بقاء در فرهنگ حضرت بقیةالله(عج) در زندگیها تجلی نماید. بشرِ امروز بعد از اینهمه افت و خیز تاریخی به شرایطی نزدیک شده که سخن شیعه را جدّی بگیرد و در زندگی و تمدنِ خود از امامی كه در مقام توحیدی كامل است، پیروی كند، بعد از اینهمه انحراف تاریخی دارد مشخص میشود ماندن بدون حضور امام معصوم، ماندن نیست. در واقع این مرگ جاهلی است كه وجود مقدس پیامبر(ص) در رابطه با آن فرمودند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِف ْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیْتَةً جاهِلِیَّةً »(143) اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را درک نکند به مرگ جاهلیت مرده است. بنابراین نیاز نیست بنده چیزی بر جمعبندی شما اضافه کنم ولی پیشنهاد میكنم با دقت كامل مطالب را بررسی نمایید و آنها را در اندیشهی خود نهادینه كنید تا بتوانید تفكر و تجزیه و تحلیل خود را بر مبنای آنها انجام دهید و گرفتار اكنونزدگی و روزمرّگی نگردید. عمده تأكید بنده روی این موضوع است كه معنی تمدن پایدار روشن شود و ملاحظه بفرمایید چگونه میشود زمینهی ظهور وعدهی خدا را در تحقق تمدن پایدار حضرت مهدی(عج) فراهم كرد و تلاش كنیم تا این وعدهی بزرگ و این زندگی حقیقی به تعویق نیفتد. بنده توجه شما عزیزان را به سوی آن نوع تمدن جلب كردم و این اوّل كار است و مطمئن باشید اولاً: بركات آن در امور شخصی و اجتماعی غیرقابل تصور است و ثانیاً: شدنیترین چیزی است كه باید برای آن وقت صرف كرد و برنامهریزی نمود. وقتی توجه ما به چنین وعدهی حتمیِ الهی جلب شد، سومین نكتهی مطرح شده در ابتدای سؤالتان بهخوبی روشن میشود و آن اینكه «بشر سالهای سال است در فضای نابودی خود نفس میكشد و نماندن را ماندن پنداشته است.» وقتی خداوند اولین انسان را پیامبر قرار داده معلوم است ارادهی خدا چیزی غیر از آن نوع زندگی است که بشر برای خود تعریف کرده، خداوند میخواسته یک روز هم راه بشر از آسمان معنویت قطع نگردد.