ابزارهای مناسب عقل و قلب
اگر خانههای قدیم را توجه بفرمایید، میبینید پیش از آنكه ساختمانِ خانه مهمان را به اندرون خانه سیر دهد، از فضایی معروف به هَشتی میگذراند تا با «یا الله»گفتن، محارم را از دید نامحرم در امان بدارند. دیوارهای بلند خانه، حافظ همهی ارزشهایی است كه انسان قصد حفاظت از آنها را دارد، همچنانكه فضای وسیع خانه، نمایانگر گشادگی سینهی اوست. كوبههای درشت و ستبر درِ خانه با صدای بَم، نمایانگر آن است که مردی در پشت در است و كوبههای ظریف و با صدای ریز، نمایانگر زنی است كه صاحب خانه را فرا میخواند، و بدین شكل ابزارهایی مناسب عقل و قلبِ خود میساختند، همچنانكه معماری عریان و لخت امروز، نشان میدهد كه انسانِ متجدد رازی برای نهفتن و محارمی برای در اماننگهداشتن ندارد.
پس ملاحظه میفرمایید كه ما نمیتوانیم تا آخر از همین ابزارها استفاده کنیم و هیچ تلاشی در جهت ساختن ابزاری متناسب با فرهنگ اسلامی نداشته نباشیم، چون در آن صورت خسارتهای بزرگی خواهیم دید، و آن محرومبودن از ابزارهایی است كه متذكر عهد عبودیت ما است.
آری؛ بنده هم قبول دارم كه نمیتوانیم بگوییم فرهنگ غرب به ما ربطی ندارد، همان طور كه نمیتوانیم بگوییم ما راهمان را از توسعه جهانی جدا میكنیم ولی:
اولاً: لااقل بفهمیم آنچه در جهان جریان دارد آهنگ توحیدی ندارد و ما با رسوخ در فرهنگ توحیدی خود میتوانیم از تنگنایی كه فرهنگ غرب گرفتار آن شده خود را تا اندازهای برهانیم.
ثانیاً: ما در عین این كه میدانیم امروز وضع تاریخ عالم طوری نیست كه بتوان به راحتی مدرنیته را كنار گذارد، ولی میتوان با تفكر، از فرهنگ توحیدی كه از گذشته در وجود ما زنده مانده و به ما توانایی و امكان عمل در آینده را میدهد، آگاه شد و به عهدِ دینی خود كه رمز بقای ملت ما از اضمحلال در دنیا و عامل سعادت ما در آخرت است، برگشت. زیرا بشر ساحتهایی دارد و اگر ساحت دینی و معنوی و عبادی و عقل قدسی او از بین رفت به كلّی دستخوش بحران میگردد. هرچند باز تأكید میشود؛ برای عبور از مدرنیته باید در همهی ملت عزم و خودآگاهی تاریخی پدید آید. ولی ملتی كه با داشتن فرهنگ تشیع امكان این بازخیزی را با دل و دست و پا و سر دارد، برای رسیدن به این عزم عمومی راه دشواری را نباید طی كند.
ثالثاً: درست است كه ما در چنین شرایطی نمیتوانیم مدرنیته را كنار گذاریم ولی اولاً؛ باید در پیدایش و قوام و سیر آن تأمل و تفكر كرد. ثانیاً؛ برای خارج شدن از آن، ادعاها را كنار گذارد و با جدیتی بیشتر از آنچه هست وارد برنامهای دراز مدت شد و این بدون تفكرِ عمیق در شناخت اسلامِ قدسی و غربِ قدسیستیز، ممكن نیست. این طور نیست كه فكر كنیم هرچیزی را با هر چیزی میتوان جمع كرد، باید متوجه باشیم تصور جمعِ اسلام با مدرنیته، یك تصور خیالی است، و این طور هم نیست كه به راحتی بتوان از مدرنیته آزاد شد. ما باید بدانیم در كجای تاریخ خود ایستادهایم - و از واقعیت زمانهی خود غفلت نكنیم - و به كجا میرویم و به كجا میتوانیم برویم. شرط رسیدن به توحید، درستاندیشیدن و درستعملكردن است.
رابعاً: درست است كه امروز نمیتوان به راحتی مدرنیته و دستآورد اصلی آن، یعنی تكنولوژی را كنار گذارد، ولی باید متوجه بود كه مصرف تكنولوژی نیاز به توحید و سنّت ندارد، اگر همچنان ادامه یابد بدون اینكه به عهد توحیدی خود متذكر باشیم و بدون آنكه در احیاء آن عهد بكوشیم، همهی زندگی توحیدی و عالم ایمانی ملتمان، تباه خواهد شد و تجربهی تاریخی نیز گواه است كه كشورهایی كه بیمهابا به مصرف تكنولوژی روی آوردند، همهی گذشتهی ایمانی آنها نیز مصرف همین تكنولوژی شد.
خامساً: از این نكتهی بسیار مهم نیز نباید غفلت كرد كه اگر نظمی و نظامی در یك خانواده و یا جامعه وارد میشود و یك نظم و نظامی خارج میگردد، این دگرگونی ها تابع سلیقه و میل اشخاص نیست ، بلكه این تغییرات با تغییر در تفكر و در وجود مردمان صورت میگیرد. مشكل بزرگ این است كه بعضی میپندارند میشود نظام دلخواه خود را با توصیه و یا تَحَكُّم به وجود آورد، بدون آنكه عالَم آن جامعه تغییر كند. آیا مشكل است بدانیم بین تكنولوژی و تفكرِ «فرانسیس بیكن» نسبتی لاینفك برقرار است؟ غرب برای جوامع غربزده عالَمی را بهوجود آورد كه مقتضای تحقق آن عالَم، پذیرفتن غرب است، و اگر بخواهیم از غرب و لوازم آن رها شویم و از این توَهمِ بزرگِ تاریخی، ملت خود را به حقیقتِ توحید رهنمون گردیم، باید با تفكر و تأمل در غرب و عالَم غربی و با تفكر و تأمل در توحید و عالَم دینی، این سیر را عملی سازیم، تا در نتیجهی آن، مردم با دل و جان به استقبال توحید بزرگ یعنی اسلام بروند و مسلّم خداوندی كه مددرسان پیامبرانش بوده ما را در این رسالت تاریخی تنها نمیگذارد و ارادهی خود را به دست ما عملی میسازد.
تاریخ گواه است كه مسلمانان چون حول محور حقیقت اسلام گردآمدند آن حقیقت به آنان همّت و درك و عظمت داد و این بار با تجربهای بزرگتر این كار عملی خواهد شد، و اگر از نكات گفته شده غافل نگردیم، در حال حاضر میتوان از امكاناتی كه مدرنیته برای طرح خود به وجود آورده استفاده كرد و با توجه به نقطهی آرمانی خود، خود را مجهز نمود و از مدرنیته عبور كرد و بدانیم هرچند نفس كشیدن در شرایطی كه این فرهنگ به وجود آورده بسیار سخت است ولی راهحل، نفس نكشیدن و مُردن هم نیست، همچنان كه اگر سرنوشت خود را محكومِ بودن در زیر لگدهای این فرهنگ بدانیم نیز، حكیمانه نیست و هنرِ ملت ما، درستتصمیمگرفتن در چنین شرایطی است.(67)
فرهنگ شیعه و قدرت گذار از روح تكنیك غرب
سؤال: آیا شیعه میتواند در این شرایط كه تكنولوژی غربی بر تمام قسمتهای زندگی انسانها حاكم شده و پیرو آن، فرهنگ خود را رسوخ داده و فرهنگ سایر ملل در حال از بین رفتن است، خود را حفظ كند و در مسیر تعالی قرار بگیرد تا ماوراء تكنولوژی غربی، ابزارهای مناسب فرهنگ توحیدی بسازد؟
جواب: نظر من مثبت است و معتقدم شیعه در افقی از تاریخ تنفس میكند كه همواره مافوق فرهنگهای دیگر منتظر حاكمیت امام معصوم(ع) است، انتظار یعنی نظر به آرمانی بلندتر از وضع موجود. این تمدن نمیتواند كام انسانِ منتظر را شیرین کند، به همین جهت است كه اكثر كشورها –كه در فرهنگ انتظار قرار ندارند- با ولع و حرصی خاص از فرهنگ مدرنیته استقبال میكنند و نگران آنکه چیزی از دست میدهند نیستند، چون آرمانی ماوراء آرمانی كه مدرنیته به آنها پیشنهاد میكند نمیشناسند.
تمدن غرب توانست آرمان اصلی اكثر ملل و اقوام را که «بودنِ در زمین است برای وصل به آسمان» از آنها بگیرد، یا نسبت به آن آرمان اصلی غافلشان كند، ولی شیعه چون بر روی فرهنگ مهدویت و انتظار تکیه دارد، به طور طبیعی تمدن غربی برایش شیرین نمیشود. این خاصیت كلّی فرهنگ شیعه است و لذا پدر و مادر من و شما هم در فضای فرهنگی مهدویت و انتظار قرار میگیرند و همواره به افقی چشم دوختهاند كه آسمان معنویت و زمین زندگی به همدیگر وصل میشود، به همین جهت هم وقتی که حضرت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» نهضت خود را شروع کردند، بسیاری از مردم عادی هم آن را فهمیدند و پذیرفتند. حتی بسیاری از خانوادههایی که گرفتار زندگی غربی شده بودند ولی آن فكر و فرهنگ به تمام وجودشان ننشسته بود از نهضت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» و انقلاب اسلامی استقبال کردند، چون فرهنگ مهدویت و انتظار هنوز در افق روحشان روشن مانده بود. واقعاً عدهای از همین مردم كه به انقلاب پیوستند در آن زمان در رفاه كامل بودند، آن هم در رفاه تکنیکی كه نظام شاهنشاهی از آمریكا و اروپا و ژاپن همهی وسایلش را فراهم كرده بود. پس میتوان گفت به همان دلیل که شیعه توانست انقلاب کند و آن هم انقلابی که رویکرد اصلیاش عبور از غرب بود، میتواند ماوراء تکنولوژی غربی ابزارهایی مناسب فرهنگ توحیدی برای خود بسازد، مشکل در این است که هنوز افقی از تمدن اسلامی که مناسباتی غیر از مناسبات وضع موجود را به ظهور میآورد، در منظر جامعه قرار نگرفته است.
عنایت داشته باشید كه شیعه در نهایت؛ هیچ فكر و فرهنگی را با عمق جان تأیید نمیكند و از طریق مقایسهی آن فرهنگ با جامعهی آرمانیاش ضعف سایر فرهنگها را تشخیص میدهد و لذا آنطور كه فرهنگ مدرنیته میخواهد تا فرهنگ خود را بر آیندهی انقلاب اسلامی تحمیل کند، موفق نمیشود، چون فرهنگ مهدویت افق عقل و دل شیعه را به جایی برتر از اهداف دنیایی معطوف داشته و در نتیجه دنیای دیگری را مدّ نظر او قرار داده است. شما ملاحظه کردید که با چه فشاری خواستند از طریق رضاخان فرهنگ لیبرال دموکراسی را به ملت ایران تحمیل کنند ولی همین که فضا کمی تغییر کرد مردم به فرهنگ مردمسالاری دینی رجوع کردند که یکنوع تجربهی مدنی و جمعی است بر اساس اصول اسلامی.
تمدن غربی ادعا دارد: «من به تو آب و نان میدهم، وسایل رفاه برای زندگی میدهم، پارک میدهم، ولی تو اوّلاً؛ به این رفاه راضی باش و به عدالت فكر نكن، ثانیاً؛ به چیزی برتر از زندگی مادّی دل مبند، اینقدر سرگرمی برایت میسازم كه همهی اوقات تو را پُر كند، پس بالاتر از رفاه را برای چه میخواهی؟» کدام شیعهای است که با این پیشنهادها عقل و دل خود را راضی كند؟ شیعه عملاً در تاریخ گذشتهاش نشان داده: «آری نان و آب میخواهد»، امّا بیش از نان و آب دغدغهی نوع تفکری را دارد که بر جامعه باید حاکم باشد و قلب و عقل جامعه را هدایت کند. این است راز آنکه میبینید دائماً شیعه در طول تاریخ و در همهی زمانها مورد خشم حاكمان ظالم قرار میگیرد و كشته میشود، چون نمیتواند بپذیرد هرکس با هر فكر و روشی بر او حکومت کند و فقط نان و آب او تأمین باشد.(68)
فرهنگ شیعه علاوه بر اینكه بر حقّانیت حاكمان تأكید دارد، بر عدالت او نیز مصرّ است. عدالت چیزی نیست که شما بتوانید به سادگی از منظر شیعیان دور کنید، خون شیعه هم که بریزد، میگوید:«عدالت». البته به اندازهای كه نور شیعه در قلب شیعیان شدت و ضعف دارد، حساسیت نسبت به عدالت هم شدت و ضعف دارد، ولی كلّیت مسئله در همهی شیعیان مورد توجّه است، پس این جمله که در ذهن بعضیها رفته است که «شیعه میتواند فرهنگ مدرنیته را بپذیرد»، حرف صحیحی نیست، چون پایهی تمدن غربی كه بر محوریت نفس امّارهی انسانها است و نفس امّاره هم تمامیتخواه است، نمیتواند مطلوب شیعه باشد. شیعه به جهت بصیرتی كه دارد، در عین اینكه میفهمد در وضع موجود نباید خود را از صحنهی تلاش و تحرك حذف كند و لذا مستقیماً از دستآوردهای مدرنیته فاصله نمیگیرد، ولی به افق دیگری میاندیشد.
در ضمن عنایت داشته باشید كه امامان شیعه روشی را در برابر شیعه گشودهاند كه همواره امكان خارجشدن دین از بنبست را دارد، همچنان كه امام حسین(ع) توانستند جهان اسلام را از بنبستی كه امویان ایجاد كرده بودند، خارج كنند.
خروج از بنبستِ وضع موجود و عبور از مدرنیته به کمک انقلاب اسلامی دارای سه مرحله است؛ مرحلهی اول، شناخت درست مدرنیته است با تمام زوایایش. مرحلهی دوم، جهت مقابله با روحیهی خاص فرهنگ مدرنیته، تقویت روحیهی شهادتطلبی است، مثل روحیهی اصحاب كربلا. مرحلهی سوم، نشاندادن روحیهی معنوی و عاطفی فرهنگ تشیع است، تا فرهنگ مدرنیته نتواند از مخالفان خود چهرهای تند و خشن و تروریست بسازد. همان كاری كه حضرت اباعبدالله(ع) انجام دادند و عملاً ترور خود را به شهادت تبدیل كردند، و كاری كه امروز شیعه باید در جهان اسلام انجام دهد با راهی كه امام حسین(ع) در برابر ما گشودند، ممكن شده است و انقلاب اسلامی بستری است كه هر سه مرحلهی فوق را عملی کرده و خواهد كرد و عکسالعمل مناسبی خواهد بود در مقابل فرهنگ مدرنیته که به چیزی جز به تکنیک نمیاندیشد و اگر انقلاب اسلامی بسط پیدا کند مردمان با سرمایهی فرهنگ شیعه، مردمان دیگری میشوند و از سلطهی تکنیک آزاد میگردند.
بصیرت نخبگان جامعه نسبت به نقش فرهنگی ابزارهای مدرنیته
سؤال: آیا میتوانیم بگوییم: اگر از نظر تئوری، افراد جامعه به خودآگاهی لازم برسند، میتوانند از علم و ابزار غرب استفاده کنند، بدون آنكه تحتتأثیر فرهنگ آن تمدن قرار گیرند؟
جواب: اینکه میفرمایید نكتهی قابل تأمل و قابل دقتی است، ولی این بیشتر یك اندیشهی انتزاعی است كه تصور كنیم عموم مردم میتوانند از تكنیك غربی استفاده كنند و تحتتأثیر خاستگاه فرهنگی این تكنیك قرار نگیرند. آری؛ فقط نخبگان بزرگ كه به خودآگاهی و دلآگاهی رسیدهاند، میتوانند بدون تأثیرپذیری از فرهنگ نامرئی موجود در تكنیك غربی از آن استفاده كنند، آن هم به طور موقت، چون افق زندگی خود را در جای دیگر قرار دادهاند و از خساراتی كه از طریق بهكارگیری این تكنیكها به جان و دل بشر وارد میشود، آگاهی دارند. ولی وضع عموم مردم چنین نیست، برای همین هم ما باید به فكر تحقق تمدنی باشیم كه موجب نجات همهی مردم از فرهنگ ظلمانی مدرنیته میشود. روش دینی این نیست كه سر خود را بگیریم و نگران بقیه نباشیم و تئوریهایی بدهیم كه فقط نخبگان بتوانند با آنها زندگی كنند. دین؛ به همهی انسانها نظر دارد و راهی برای نجات همه مطرح میكند، نمونهاش هم كار حضرت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» بود كه توانست همهی مردم را از مهلكهی نظام شاهنشاهی نجات دهد و همه را وارد مرحلهی دیگری از تاریخ خودشان كرد. ایشان به همه توصیه میکنند: «خودتان را از غرب جدا کنید، افکارتان را از غرب جدا کنید و هم نسل آتی را جوری کنید که این غربزدگی را نداشته باشد».(69)