مقدمه مولف
باسمه تعالی
1- ضرورت توجه به تمدن اسلامی جهت عبور از شرایط تاریخی موجود، چیزی است که هر مسلمان متعهدی متوجه آن میباشد، عمده مدیریتی است که به آن تمدن منجر شود و شیعه با تحقق انقلاب اسلامی ایثارگرانه توان فکری و فرهنگی خود را جهت مدیریت این جریان به صحنه آورده تا مسلمانان به تمدنی برسند که نه دیگر تضاد شیعه و سنی در میان باشد و نه اینهمه فقر و عقبماندگی آنها را آزار دهد و لذا نباید تصور شود شیعیان در صدداند خود را از جمع گستردهی مسلمانان جدا بدانند، بلکه معتقدند باید تمدنی به صحنه بیاید تا دیگر با اینهمه گسستگی در بین مسلمانان روبهرو نباشیم.
2- دامی که بشر مدرن در آن فرو افتاده، غفلت از این نکتهی مهم است که اصلِ اساسی هر تمدنی باید «توحید» باشد. اصلی که در آن وجود انسان و همهی اشیاء با هماهنگیِ تمدنیِ خود با توحید، معنی مییابد و تمدن اسلامی با توجه به اصل اساسی توحید، خود را به صحنه خواهد آورد و یک نحوه رجوع به توحید ابراهیمی است که همهی ادیان ابراهیمی به دنبال آن هستند.
3- در فضایی که سایهی فرهنگ مدرنیته همهی ذهنها را فرا گرفته است شناخت و تبیین چیستی و چگونگی تمدن اسلامی و تمایز آن با سایر تمدنها بهخصوص تمدن اموی و عباسی بسیار مشکل است. این کتاب سعی کرده تا آنجا که ممکن است تمایز تمدن اسلامی را از تمدنهای اموی و عباسی روشن نماید تا به اسم رجوع به تمدن اسلامی، به تمدن یونانزدهی اموی و عباسی رجوع نشود وگرنه باز حقیقت در حجاب خواهد ماند و به اسم رجوع به تمدن اسلامی به نفی توحید اقدام میانجامد.
4- به آن جهت در این کتاب به جواب سؤالات عزیزان پرداخته شده که نهتنها سؤالات دغدغهی نسلی است که نظر به افقهای بلندی از زندگی دارد، بلکه بنا بر این است که از طریق جوابهایی که داده میشود، آیندهای نمایان گردد که خداوند برای بشر مقدر کرده و بشریت هنوز از رجوع به آن کاهلی میکند و بر طولِ تاریخِ سرگردانی خود میافزاید. به این امید به سؤالها با حوصلهی زیاد جواب داده شده تا ابتدا تصوری صحیح از تمدن اسلامی ارائه شود و إنشاءالله نظرها به تحقق آن معطوف گردد، چون تمدن اسلامی باید از قلبها شروع شود وگرنه با بخشنامه هیچچیزی عوض نمیگردد.
5- اگر با نظر به تمدن اسلامی، راه برگشت به نگاهی که عالم و آدم را در منظر الهی مینگرد و تعریف میکند، ظاهر نشود باید بدانیم که زمان زیادی نمیگذرد که دیگر چیزی به نام تفکر اصیل اسلامی نخواهیم داشت و بهکلی از کیستی اسلامی خود و چیستی آیات الهی جاهل میمانیم و در عین انجام عبادات دینی، از عالم دینی بیرون میافتیم.
6- برای عبور از یک نظام، یا یک فرهنگ و تمدن، به نظام و تمدنی دیگر هزاران سؤال در مقابل انسان قرار میگیرد، سؤالاتی از این نوع که چرا باید از تمدن قبلی عبور کرد و چگونه میتوان به تمدن مورد نظر دست یافت و تا در جوابگویی به هر دوی این سؤالات موفق نباشیم عزمی در جامعه برای عبور از تمدن قبلی و رجوع به تمدن جدید ظهور نمیکند و با توجه به این امر است که سراسر کتاب را سؤال و جوابهایی تشکیل داده که چرا باید از فرهنگ مدرنیته عبور کنیم و چرا باید با تمام جدیت نظرها را متوجه تحقق تمدن اسلامی کرد.
7- پس از روشنشدن نیاز انسان به جامعهای كه منشأ قوانین آن باید عالم قدس باشد و روشنشدن این نکته كه تمدنی ماندنی است كه از وَهمیات به سوی واقعیات و به سوی سنن عالم سیر كرده باشد و به جای سركوبی طبیعت، بتواند ابعاد پنهان آن را به انكشاف بكشاند، به این نتیجه میرسیم که تمدنی ماندنی است كه جوابگوی تمام ساحات انسانی باشد و تمدن غرب كه در نهایتِ مادیّت و شتابزدگی است هرگز نمیتواند جوابگوی نیازهای واقعی انسان باشد و پایدار بماند، تمدنِ مقابل تمدن غربی، تمدنی است كه شیعه مسئولیت بنیانگزاری آن را به عهده گرفته است، بهخصوص که شیعه به جهت فرهنگ انتظار، قدرت تشخیص ظلمات غرب و گذار از آن تمدن را در خود دارد و انقلاب اسلامی در جایگاه تاریخیِ مخصوص به خود، مرحلهی گذار و عبور از فرهنگ مدرنیته به تمدن اسلامی است.
8- ما معتقدیم بازسازی امّت واحدهی اسلام كه با راهنماییهای ائمهی معصومین(ع) ممكن گشته، به عهدهی شیعه میباشد، و بیداری اسلامی در دوران جدید از نفحات الهی است و لذا نباید نسبت به آن بیتفاوت بود و از آرمانهای متعالی آن غفلت نمود. باید در خیزش اسلامیِ قرن حاضر، افقهای حركت را تا تحقق تمدن اسلامی مدّنظر داشت، و لازم است در این كار، ظرائف و دقائق فراوانی مورد توجه قرار گیرد كه از جملهی آنها دو نكته از همه مهمتر است؛ یكی آگاهی به چیستی تمدن اسلامی است و دیگری شناخت مانع اصلی تحقق آن تمدن، یعنی فرهنگ مدرنیته. اگر خاستگاه فلسفی و اجتماعیِ فرهنگ مدرنیته به خوبی شناخته نشود، انرژی خیزش عظیم اسلامی پس از مدتی هدر میرود و باز جهان اسلام در تارهای عنكبوتی فرهنگ مدرنیته خود را اسیر مییابد و جوانانِ امیدوار به آیندهی جهان اسلام ناامید خواهند شد.
9- از آنجایی که چیستی تمدن اسلامی مسئلهی بسیار مهمی است و خلأ تئوریك برای تبیین اهداف آن هر محققی را که در صدد است در موضوع تمدن اسلامی سخن بگوید آزار میدهد، بحث «تمدنزایی شیعه» یا «مسئولیت شیعه در ایجاد تمدن اسلامی» به عنوان فتح بابی در این امر، کار را به عهده گرفته است. كوتاهی در این امر موجب جایگزینیهای التقاطی و انحرافی خواهد شد و نیز سبب انجام ندانمكاریها و سوءاستفاده از این خلأ توسط دشمنان میگردد. ظهور خلقالساعهی تئوریهای مجهول و غفلت از تئوریهای هماهنگ با آرمانهای انقلاب اسلامی، گفتگو از تمدن اسلامی را بسیار ضروری كرده است، آن هم به صورتی كه باید به ظهور امام معصوم (عج)ختم شود.
10- بحث از تمدن اسلامی، عاملی جهت دهنده و برانگیزاننده به سوی آیندهی مطمئنی است، آیندهای كه برای بشر از طریق حكومت جهانی اسلام، تقدیر شده است و همانطور كه امام خمینی«رضواناللهعلیه» فرمودند: «اهداف عظیم این انقلاب، ایجاد حكومت جهانی اسلام است.»(1) و به واقع اگر بتوانیم موضوع را به طور صحیح تبیین کنیم، نهتنها مسئلهی تضاد بین شیعه و سنّی از بین میرود، بلكه جهان اسلام متوجه خواهد شد كه شیعه به عنوان اندیشهای که مسئولیت بنای احیاء جهان اسلام را دارد به صحنه آمده است و درصدد است از طریق راهنماییهای اهلالبیت پیامبر(ع) همهی جهان اسلام را به رونق شایستهی خود برساند.
11- گفتگو از تمدن اسلامی، آن هم به صورتی که در فرهنگ اهلالبیت(ع) مطرح است، علاوه بر آنکه مانع انحراف از اهداف اصلی میگردد، إنشاءالله عامل ظهور با برکت امام معصوم(عج) خواهد شد و بر این اساس اعتقاد داریم این نوع گفتگوها میتواند عاملی جهتدهنده و برانگیزاننده به سوی آیندهای مطمئن باشد و وسیلهای است که از یک طرف موجب تصوری کاملتر از تمدن اسلامی میگردد و از طرف دیگر راهکارهای عبور از تمدن غربی را مینمایاند.
12- با تدبّر در اسلام و حقانیت آن، به عنوان آخرین و کاملترین راه کار برای زندگی بشر و با توجه به اینکه فرهنگ اهلالبیت پیامبر(ع) کاملترین جلوهی اسلام است، انقلاب اسلامی بستر مطلوبی خواهد بود تا انسان را در نیل به فضائل مورد نیاز یاری کند و به عنوان یک نظام اجتماعی امکان بسط آرمانهای اصیل انسانی را فراهم نماید، و درست به همان صورت که «انسان کامل» آرزوی انسان ناقص است تا با نزدیکی به او از نقصهای خود آزاد شود، دستیابی به تمدن اسلامی آرزوی انسانی است که میخواهد اهداف بقیةاللهی را عینی و کاربردی نماید و بر این اساس موضوع تمدنزایی شیعه را به میان میآوریم.
13- برعکسِ بسیاری از اقوام و مللِ موجود در دنیا که نه انسانِ آرمانی آنها حَیّ و حاضر است، و نه مدینهی فاضلهی آنها امکان تحقق عینی دارد، در فرهنگ اهلالبیت(ع)، هم انسان آرمانیاش به عنوان انسانی معصوم حیّ و زنده و حاضر است، و هم تمدن آن، تمدنی است که با برنامههای کتابِ آسمانیِ تحریف نشده، توسط امامی معصوم تبیین و ارائه میشود و چنین شرایطی است که عنایت الهی را درجهت به ثمر رساندن اهداف عالیهی انسان به همراه میآورد.
14- سلسله مباحث «تمدنزایی شیعه» یا «مسئولیت شیعه در ایجاد تمدن اسلامی» درصدد است در شرایطی که بشریت از فرهنگ مدرنیته سرخورده است و به فکر راه و چارهای اساسی است، او را متذکر فرهنگی نماید که عاقبت زمین و زمینیان باید به سوی آن فرهنگ باشد تا وعدهی اقامهی حق، صورت بالفعل به خود بگیرد و هرچه زودتر جهتگیری بشر به سوی آن تمدن شروع شود و بشر به همان اندازه زودتر به بلوغ خود نزدیک گردد.
امید است مجموعهی جوابهایی که مطرح شده زمینهی تفکر نسبت به آن وعدهی بزرگ الهی را فراهم نماید و بشریت هر چه زودتر به سوی ثمر دهی بیشتر حرکت کند. إنشاءالله.(2)
طاهرزاده
جلسه اول ـ بشریت و نیاز به تمدن قدسی
بسماللهالرحمنالرحیم
با عرض سلام خدمت استاد محترم:
مقدمتاً؛ هم تشكر میكنیم از اینكه فرصت دادید تا به صورت حضوری سؤالات را مطرح کنیم و هم پیشاپیش معذرت میخواهیم از اینكه ممكن است تا روشنشدن مطلب مجبور شویم بر سؤالات خود پافشاری كنیم و شما را خسته نمائیم.
شما در تمام مباحث خودتان دربارهی انقلاب اسلامی، فرض را بر این گذاشتهاید که این انقلاب، ظهور یك تمدن در مقابل تمدن غرب است و با چنین فرضی بحثهای خود را ارائه میدهید. از شما میخواهیم این مسأله را برای ما روشن كنید تا إنشاءالله این بحث مقدّمهای برای بحثهای شما دربارهی انقلاب اسلامی شود. و لذا محور سؤالات ما هم بر این اصل استوار است كه «تمدن» را بشناسیم و بدانیم عوامل قدرت و بقای یك تمدن چیست تا بتوانیم به تواناییهای انقلاب اسلامی پیببریم، تا چنانچه به خوبی روشن شد انقلاب اسلامی طلیعهی تمدن آیندهی بشر است، آن هم تمدنی كه جنبهی هدایتگری دارد، بیشتر بتوانیم زندگی خود را به انقلاب اسلامی بسپاریم به امید آنکه در نجات بشریت و خودمان قدمی برداشته باشیم؛ زیرا به تعبیر شما تنها راه نجات بشریت در دوران جدید همین انقلاب اسلامی است.
جواب: نكتهی اوّل اینكه به نظرم كار خوبی كردهاید كه روی این مسأله حساسیت به خرج دادهاید، چون انصافاً در حال حاضر لازم است مسألهی «تمدنزایی شیعه» بهطور جدّی و كاربردی طرح شود. در واقع در زمانهی حاضر با این زبان با بشریت حرفزدن خیلی به او كمك میكند، چون میتواند افق آینده را تحلیل و ترسیم كند. من صلاح را در این میبینم كه برای ملموسشدن بحث، از سؤالات ساده شروع كنیم و جلو رویم تا إنشاءالله به صورتی دقیق و كاربردی به انتهای خوبی برسیم، اما نه به یك حالت آرمانی كه فقط جزء آرزوهای بشر است؛ بلكه باید برسیم به این که: نجات بشر به این است كه به «تمدن شیعه» فكركند و در تحقق عملی آن سرمایهگذاری نماید.
ذات اجتماعی بشر و علت نیاز به تمدن
سؤال: ابتدا این سؤال پیش میآید که تمدن چیست و چرا بشر به آن نیاز دارد؟
جواب: ابتدا باید بدانیم علت نیاز بشر به تمدن در طبع خود بشر نهفته است، و چون بشر مدنیّالطبع است، حتماً نیازمند حیات اجتماعی است و این حیات اجتماعی را تمدن یا Civilization میگویند.(3) در اثبات نیاز بشر به اجتماع و تمدن فیلسوفان شواهد و دلایل خوبی آوردهاند؛ مثلاً «فارابی» میگوید: اینکه بشر قدرت گفتگوکردن دارد نشان میدهد كه ما نیاز به ارتباط با غیر خود داریم، اصل این بحث هم از «ارسطو» است. فارابی از اینجا شروع میكند بعد میگوید: این نیاز هم نیازی است كه خالق ما در ما گذاشتهاست؛ ما زبان را تفنّناً و به طور تفریحی برای خودمان اختراع نكردهایم، استعداد گفتگو و ایجاد صوت همراه معانی، ذاتیِ ما است. پس این قدرت گفتگو برای این است كه با دیگر افراد ارتباط داشته باشیم. بنابراین در ذات ما «ارتباط با غیر» سرشته شده است. به همین جهت شما در نوع بشر كسی را ندیدهاید كه بدون جمع با دیگران بخواهد زندگیكند.
علامهی طباطبایی«رحمةاللهعلیه» مقدمات خوبی برای این بحث میآورند؛ ایشان میگویند:
«اوّلاً قبولدارید كه ما اگر از جمع انسانها فاصله بگیریم، زمینهی رشد بسیاری از استعدادهایمان را از دست میدهیم و چون این استعدادها در ذات ما گذاشته شده است و لازم است كه شكوفا شود و چون این استعدادها از طریق اجتماع با انسانها و تشكیل مدینه شكوفا میشود، پس انسانها در كنار هم و بر اساس نیازهای كثیرشان نسبت به همدیگر، لازم است یك مدینهیا شهری را تشكیل بدهند.»
علامهی طباطبایی«رحمةاللهعلیه» در رابطه با نیاز بشر به قانونی متعالی میفرمایند:
«با توجه به اینكه حوائج بشر در اجتماع بهتر برآورده میشود و چون انسان كمالطلب است، پس به اجتماع روی میآورد، از طرفی در اجتماع به جهت غریزهی سودجوییِ بشر و استخدام همنوعان، نزاع و تزاحمِ منافع پیش میآید - هركس میخواهد دیگری را به نفع خود بهكار گیرد- بنابراین در اجتماع قوانینی جهت كنترل خودخواهی و سودجوییِ انسانها نیاز است به طوریكه آن قوانین قدرت كنترل خودخواهی انسان را داشته باشد و جنبههای روحانی و تكاملی او را مدّنظر قرار دهد، و در این حال چنین اجتماعی با چنین خصوصیاتی تمدنی میسازد كه بشر به پوچی گرفتار نشود.»(4)
با نظر به این مقدّمه یك قدم جلوتر میرویم، میگوییم این كنار هم آمدن یا اجتماعی بود كه جزء طبیعت بشر است، باید خصوصیاتی داشته باشد كه بشر در این گردآمدن احساس به ثمر رسیدن بكند.
ارسطو میگوید:
«كسی كه فرد است، یا دَد(5) است یا خدا» میگوید: «خدا فرد است؛ و در كنار خود به كسی احتیاج ندارد، چون بینیاز محض است.» حیوان درنده یا دَدْ هم نمیخواهد چیزی بسازد كه نیاز باشد موجود دیگری كنارش باشد. حالا از این دو كه خارج بشویم، بشر است و نیازهایی كه لازمهی زندگی او است و این نیازها با شهرنشینیِ بشر حاصل میشود.(6)
تا حال به طور اختصار رسیدیم به اینكه ریشهی تمدن، در نیازهای طبیعی بشر است، ولی این نیازها اگر در آن تمدن به نحو منطقی جوابداده نشود، آن تمدن میمیرد، چون باید در آن اجتماع قوانین و روابطی بین بشر حاكم باشد كه در عین قدرتِ نفی استعمار و استثمار، جنبههای روحانی و تكاملی بشر را مدّنظر قرار داده باشد و در ضمن منافع همة انسانها را نیز در نظر گرفته باشد.