احساس حضور در اردوگاه حاكمیت حق
«دل جوان منتظرِ امام زمان، هم كجیها را میشناسد - چون با زمانة غافل از امام معصوم آشتی نكرده و به آن تن نمیدهد- و هم خود را عضو فعال مدیریت بزرگ الهی برای حاكمیت حق در متن تاریخ میشناسد و خود را در چنین اردوگاهی احساس میكند».
این حرف نباید فقط در یك قالب احساساتی برای ما مطرح باشد. اول باید وجود امام زمان (عج) ثابت شود و بعد چگونگی وجود و حضور او در هستی بررسی شود تا نقش انتظار در زندگی ما مؤثر بیفتد. تنها با شعار دادن، چیزی حل نمیشود. دعای ندبه؛ فرهنگ عدهای است كه بودِ امام را میشناسند و حسّشان حس ارتباط با امام است.
«انسانی كه احساس حضور در اردوگاه حاكمیت حق، در نهایت تاریخ را داشته باشد، این انسان هم اكنون خودش یك اَبَرمرد است. او خودش را سرباز آن كسی میداند كه عصاره همه رهبریهای باشكوه و حقگرای تاریخ است».
برخی از جوانان را شما میبینید در این احوالات هستند. در چهرهشان نور شكوه رهبری الهی با همه كبریاییاش نمایان است. مسلّماً سرباز چنین كسی كه عصاره همه پیامبران و اولیاء است، خودش ابرمرد است. آیا چنین سربازی همان اراده مصمّم و زلالی نیست كه چون پارههای فولاد تیز و برنده است؟ و لذا روی این جمله باید فكر شود كه:
«در دوران غیبت - وقتی كه امام معصوم حاكم نیست - هر كس، به غیر از منتظران واقعی، یا زبون و منفعل و ستم پذیراست و یا ستمگر.»
هركس میخواهد باشد، اگر به چیزی پایینتر از برترها، خودش را مشغول كرده باشد نمیتواند ستمگر و یا ستمپذیر نباشد. مسئله ولایت فقیه و نظام اسلامی براساس همین عقیده بحمدالله بهوجود آمده كه لااقل حالا كه خود امام معصوم حاضر و حاكم نیست، فكر ائمه (ع) توسط كارشناس آگاه به احادیثِ آن عزیزان یعنی فقیه، در جامعه جاری باشد و انتظار، از این طریق معنی عملی به خودبگیرد.
«اَیْنَ الْمُرْتَجی لِاِزالَةِ الْجَوْرِوَالْعُدْوان»؛ كجاست او كه امید داریم اساس ستمگریها و دشمنیها را از بین ببرد؟ آیا كسی هست كه این جمله را نگوید و بتواند زیر این آسمان، جان و قلبش زنده نگهدارد و گرفتار سیاهكاریهای ستمگران نشود؟ یك جمله ملاك نیست، فرهنگ مطرح در این جمله ملاك است. در این فراز از دعا میگویی: كجاست آن امید ما برای از بین بردن ستم و ستمگران و هرگونه دشمنی با حق. این سخن كسی است كه متوجه است تاریخ زنده است و به سوی یك حقیقت نهایی سیر میكند و لذا به واقعیات ساختة دست ستمگران، بهعنوان سرنوشتی كه نمیتوان از آن فرار كرد، تن نمیدهد. شما برای اینكه بفهمید از این جمله چقدر كار میآید یك نگاه به دنیای امروز بیندازید. دنیا چطور شد كه به این روز افتاد؟ این همه تسلیمفرهنگِ باطلِ غرب شدن، ریشهاش در كجاست؟ همه مردم دنیا كه نمیخواهند اینقدر بد باشند و اینقدر هم بد نیستند ولی چرا ستم اینهمه قوت دارد؟ چرا ستم چهره حقّانیّت به خود گرفته است؟ برای اینكه طلب و تمنّای نابودی ظلم و دشمنی در بشر فرو نشسته و هركس مشغول زندگی خود شده است، لذا برای اینكه تو گرفتار این فرسودگی و پوچی نشوی، میگویی: «اَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدیدِ الْفَرائِضِ وَ السُّنَن» یعنی؛ كجاست آنكس كه برای تجدید فرائض و سنن الهی ذخیره شده؟ وقتی چنین آیندهای در صحنه آرزوها و آرمانهای انسانها زنده ماند، هرگز ستم و دشمنی پا نمیگیرد. شما در این جمله میگویید: كجاست آن ذخیرة الهی كه برای برگشت جهان به سوی سنن و آداب و قوانین خدا ذخیره شده است. آری این سخن، سخن چشمِ واقعیتبینی است كه واقعیتها را فقط در حد حركات وضع موجود نمینگرد بلكه كمی سرش را از واقعیتهای وضع موجود بالاتر برده است و به ذخیرههای عالم هستی نیز نظر انداخته است و تلاش میكند نقش و تأثیر آن حضرت را در نظام بشری هر چه بیشتر كند تا إنشاءالله به ظهور و تأثیر نهاییاش منجر شود. لذا در ادامه میگویی:
«أَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِیعَةِ أَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَیْنَ مُحْیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ»
كجاست آنكه برای برگردانیدن ملت و شریعت مقدس اسلام اختیار گردیده كجاست آنكه آرزومندیم كتاب آسمانی قرآن و حدود آن را احیا سازد كجاست آنكه دین و ایمان و اهل ایمان را زنده گرداند
امام زمان (عج) خشم بزرگ خدا برای كفار
در ادامه میگویی: «اَیْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدین» كجاست آن خردكننده شوكت و شكوه تجاوزگران، «اَیْنَ هادِمُ اَبْنِیَةِ الشِّرْكِ وَ النِّفاق أَیْنَ مُبِیدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْیَانِ وَ الطُّغْیَانِ أَیْنَ حَاصِدُ فُرُوعِ الْغَیِّ وَ الشِّقَاقِ أَیْنَ طَامِسُ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ أَیْنَ قَاطِعُ حَبَائِلِ الْكِذْبِ وَ الافْتِرَاءِ أَیْنَ مُبِیدُ الْعُتَاةِ وَ الْمَرَدَةِ»كجاست منهدم كنندة سازمانهای شرك و نفاق، كجاست آنكه اهل فسق و عصیان و ظلم و طغیان را نابود می گرداند كجاست آنكه نهال گمراهی و دشمنی و عناد را از زمین بر می كند
كجاست آنكه آثار اندیشه باطل و هواهای نفسانی را محو و نابود می سازد كجاست آنكه حبل و دسیسه های دروغ و افتراء را از ریشه قطع خواهد كرد
تا آنجا كه میگویی: «اَیْنَ مُسْتَأصِلُ اَهْلِ الْعِنادِ وَ التَّضْلیل وَ الْاِلْحاد» كجاست آنكه هم عناد و لجبازی و گمراهی را و هم بیدینی را ریشهكن میكند؟
راستی این بیحرمتی به خدا نیست كه تصور كنیم خدا انسانها را با ستمگران واگذارده است و آیا این بیحرمتی به گوهر انسان نیست كه امنیت ستمگران به بهانه اینكه «خشونت به هر شكل مردود است» پذیرا شویم؟ آیا خداوند جریانی را در این عالم قرار نداده است تا ریشه این شرك و نفاق و عناد را بكند، تا ما با او همدست و همداستان شویم؟ شما در این سخنان بر این اعتقاد بزرگ باقی ماندهاید و پای میفشارید كه آری جریانی هست و این جریان ریشة همه بدیها را میكَند و ما در عین آمادگی، در انتظار همراهی با او هستیم، جریانی كه خداوند در بنیه تاریخ بنا نهاده و انسانها منتظر اویند.
امامزمان (عج) فریب این شعارها را نمیخورد كه «همه جا باید لبخند باشد و دورة خشونت گذشته است». شما میدانید كه در دوره امامزمان (عج) ستمگران اگر توبه هم بكنند توبهشان پذیرفته نیست؛(8) دیگر در آن زمان فرصت داده نمیشود، همه آنهایی كه تا آن زمان هنوز بر فساد خود باقیاند، باید كشته شوند(9) و همانگونه كه افرادِ منتظِر تمام آرزوهایشان را ظهور امامزمان (عج) قرار دادهاند و نمیتوانند به طرف ایشان جلب نشوند، طرف مقابل هم دیگر نمیتواند پابهپا و تعلّل كند. آن زمان، زمانی است كه ظلم باید ریشهكن شود و نفاق نمیتواند حیات داشته باشد.(10) فرهنگ بشر فرهنگی است كه باید به ثمر برسد. شما روی این مطلب فكر كنید كه در زمان ظهور، كارهای نیمه كاره انبیا و اولیا باید به نتیجه نهایی برسد. آنجا دیگر قصه، قصة ابوسفیان نیست كه به این طرف خندق بیاید و منافقانه انقلاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برباید. آنهایی كه به خدا چنین گمان زشتی دارند كه معتقدند در این دنیا، هم ما هستیم و هم این ستمگران و باید یك طوری با آنها بهسر كنیم و آنها را به رسمیت بشناسیم، آیا بهجهت چنین پندار زشت نیست كه چوب ستم را بر سر و پشت خود میپذیرند؟ آیا واقعاً خدا چنین كاری را بنا گذاشته است، یا ما برنامه حاكمیت ستم را خودمان ریختهایم؟ آیا كسانی كه گمان كردهاند خدا آنها را با ستمگران واگذاشته است وبه حیاتی بالاتر نمیاندیشند، خودشان بهترین وسیله برای تحقق فرهنگ ستم نیستند؟ مبلّغ حاكمیت ستم كسی است كه معتقد باشد دیگر خدا ما را با همین ستمگران واگذاشتهاست. این شخص قدرت موجود ستمگران را میپذیرد، نه قدرت معهودِالهی را. خداوند به ما افق دیگری را نشان دادهاست كه در آن افق، برتری با اولیای خداست و نه با دغلكاران و خونریزان. لذا با تمام امید میگوییم:
«اَیْنَ مُعِزُّ الْاَوْلیاء وَ مُذِلُّ الْاَعْداء» كجاست آنكه اولیای خدا را عزیز و دشمنان خدا را خوار میكند؟
«اَیْنَ جامِعُ الْكَلِمَةِ عَلَی التَّقْوی» كجاست آنكس كه مردم را بر گرد نور تقوی جمع میكند، آنكه فرهنگ انسانِ با تقوی را تدوین میكند؟ زیرا ما نمیتوانیم فرهنگ كفر را به عنوان فرهنگ اصلی تاریخ بپذیریم و نسبت به حاكمیت حق بیتفاوت باشیم. در چنین فرهنگی است كه انسان اگر نتواند وضع كفر را بههم بزند لااقل هرگز همرنگ كفر نمیشود و لذا یك قدم به سوی رهایی پیش برده است و میفهمد حاكمیتی در پیش است كه حكم خدا را از آسمان برای بشر میآورد و نمیگذارد مثل وضع موجود راه بشر به سوی آسمان بسته شود، بلكه جهان را براساس تقوی حركت میدهد.
چرا همه چیز از قداست افتاد؟
«اَیْنَ بابُ اللهِ الَّذی منِْهُ یُوْتی» كجاست راه خدایی كه از آن راه، خدا با بندگانش مرتبط میشود؟ یعنی امامِ معصوم بابالله است و باید با حاكمیت امام معصوم راه جامعه به سوی خدا باز شود.
این فراز در جای خود معارف بلندی را به همراه دارد كه در مباحث دیگر از نظر معرفتی به دعای ندبه توجه شده است، مختصری به آن پرداختهایم. همین قدر بدانید كه اسم «الله» مظهر دارد و مظهر او باید انسان كامل باشد كه جامع همة اسماء الهی است و لذا هركس خواست با «الله» ارتباط پیدا كند از طریق امام زمان (عج) این كار برایش ممكن میشود و لذا او را باب الله مینامند و با نظر به مقام آن حضرت راه ارتباط با خدا برای اُنس با همة اسماء الهی برایش باز میشود.
«اَیْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذی اِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْاَوْلِیاء» كجاست آن وجهالهی كه اولیا و دوستان خدا از طریق او به خدا مربوط میشوند؟
«اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ وَ السَّماء» كجاست ریسمان و وسیله اتصال بین زمین و آسمان؟ شاید برای اُنس با این فراز از دعا یك عمر تلاش نیاز است. وقتی مردم گرفتار زمین شدند و شعار «هیچ چیز مقدّس نیست»(11) معنا پیدا میكند. وقتی ما از آسمان منقطع شدیم واقعاً هیچ چیز مقدّس نیست؛ ولی چرا هیچ چیز مقدّس نیست و همه مقدّسات مرده است؟ چرا فضای جامعه طوری بشود كه كسی بیاید بگوید هیچ چیز مقدّس نیست؟ یعنی آیا وقتی مردم گرفتار زمین شدند و شعار هیچ چیز مقدّس نیست معنا پیدا كرد ما هم باید به شعار هیچچیز مقدّس نیست تن دهیم یا ببینیم چه شده است كه همه چیز زمینی و غیر مقدّس شده است و چرا آن شرایطی كه زمین را به آسمان قدس وصل میكند و همه چیز مقدّس شود، از بین رفته است؟
«آنكه در زمان غیبت منتظر نیست حتماً از نامقدّسی وضع موجود دلواپس نیست و گرفتار جاهلیت دوران است، دورانی كه دیگر هیچ چیز مقدس نیست.»
آیا شما نمیخواهید درس خواندن و ازدواجتان، سیاست و حكومت و اقتصادتان، بیداری و خوابتان و همه چیزتان معنوی و مقدس باشد؟ اگر این زندگی مقدس را میخواهید، شرطش ایناست كه آسمان معنویت به زمین وصل باشد و این امر به به صحنه آمدن واسطة فیض هستی یعنی حضرت صاحبالامر (عج) ممكن میشود. این است كه حتماً باید یكی از اهداف و تمنّاهای بزرگ ما این باشد كه از خدا بخواهیم: «اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْاَرْضِ وَ السَّماءِ» یعنی چشممان به كسی باشد كه زندگی زمینی را از نامقدّسی در میآورد و به عالم قدس متصل میكند. یعنی هم او كه واسطة فیض بین خدا و بندگان است در صحنة زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، تصمیمگیرنده باشد.(12) در آن شرایط است كه تمام مناسبات زندگی انسانی با نور وِلایت آن حضرت نورانی و مقدس میشود.
«باید به فرهنگی فكر كرد كه جبهة سیاه نامقدس و شیطانی شدة وضع موجود را فتح كند و پرچمهای هدایت به سوی قدسی شدن را برافراشته سازد.»
ولذا است كه میگویی:
«اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَایَةِ الْهُدی» كجاست صاحب روز فتح و آزادی از ظلمت سیاه و گمراهی و صاحب روز گستراننده پرچم هدایت به سوی آنچه باید باشد، همینكه میگویید: «اَیْنَ» یعنی الآن نیست ولی در جستجوی آن هستی چون امكان شدن آن وجود دارد.
«سالهاست برای پوساندن ما در dxوضع موجودِ زندگی حیوانی، به ما گفتهاند كه باید حالت متوقّع و انتظار وضع برتر، نداشته باشید، چون خواستند ما كسانی را بپذیریم كه حجاب حقیقتاند.»