تنهایی آزاردهنده
آری تنهایی یک معضل و بحران بزرگ زمان است، موضوع این نیست که فکر کنیم اگر در چهار دیواری خانه قرار بگیریم کار تمام است، خانهای که ارتباط فعال و با نشاط با بیرون خانه ندارد علاوه بر آنکه برای ساکنانش یک قبر است، باعث میشود تا بیرون خانه را به ناکسان واگذار نماییم. وقتی میفرماید به عنوان یک مسلمان باید حقوق همسایه را ادا کنی، میخواهد بگوید اسلام آمد تا تو را متعالی کند یکی از لوازم متعالیشدن شما ارتباط با همسایه است و در گرو ارتباط با همسایهها زنده و بانشاط خواهید بود. بعضیها بدون ارتباط با بقیه میخواهند در عبادات فردی، نقصهای خود را جبران کنند. اینها در ارتباط با عالم معنا مثل یک نخ، دراز و طولانی هستند که تا قیامت خود را کشیدهاند اما مثل یک نخ باریک و تنها. شما میدانید که همه به سوی عالم قیامت در حرکت هستیم ولی به قیامتی میرویم که دارای حشر جمعی است، یومالتلاق و روز ملاقات همگانی است، مقام رویارویی با بقیه انسانهاست. حال اگر با بقیه بیگانه باشیم از موهبت حشر استفاده نمیکنیم و از برکات حضور در الطافی که خداوند به بقیه مرحمت کرده به جهت عدم تلاش ما در راستای ارتباط با بقیهی مؤمنین، از آن الطاف محروم هستیم. شما به مردم دعا میکنید تا محدود به وجود تنگ خودتان نباشید، انسانیت ما در رابطه با ارادت و محبت به بقیه شکوفا میشود و مورد توجه خدا قرار میگیرد و در حشر با ثمره آن روبهرو میشویم. حضرت میفرمایند: «... عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ»؛ قبل از بررسی خانه، همسایههای آن خانه را بررسی کن. زیرا اگر فکر کنی صِرف خانه تو را به آرامش لازم میرساند اینطور نیست.
خلوت غیر از تنهایی است، در خلوت انسان در عین ارادت و ارتباط با بقیه، با خدا اُنس دارد، ولی تنهایی یعنی بدون الفت و اُنس با مؤمنین بهسربردن. تنهایی یک نوع عذاب است. چون نبض وجود او برای هیچ کس نمیزند. این غیر از خلوتهای شبانه علی(ع) است که در عین حال غم فقرا و یتیمان را میخورد. وقتی ارزش ارتباط با مؤمنین در جای خود روشن شد، جای حساسیت نسبت به همسایهها روشن میشود. و متوجه میشویم این نوع ارتباطها ارتباط مقدسی است که جنبههای متعالی انسان را تغذیه میکند. یک وقت به تقلید از غربیها، میگوییم برویم باشگاهِ محل، در باشگاه میروند تا یا ورزش کنند و یا در باشگاههای غیر ورزشی ساندویچ و بستنی بخورند، ولی در این محلها همه نسبت به هم غریبهاند. چون بستر و انگیزه ارتباط، توحیدی نیست. ارتباط افرادِ محل در باشگاه محله غیر از آن ارتباطی است که اسلام در رابطه با همسایهها و هم مسجدیها فراهم میکند. در باشگاه محل افراد با انواع آرایشها و لباسها میآیند تا بر یکدیگر تکبر کنند. اگر من و شما هر دو دارای هدفی مقدس باشیم و بر اساس آن هدف کنار هم بیاییم به همدیگر عشق میورزیم ولی اگر هدفی مقدس در کار نبود نه، تواضعِ نسبت به همدیگر در صحنه است، و نه عشق، و این در حالی است که جان ما گرسنه محبت نسبت به همدیگر است.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»
جلسه چهل و ششم - بی تأثیری دین در فرهنگ خنده
بسماللهالرحمنالرحیم
«إِیَّاكَ أَنْ تَذْكُرَ مِنَ الْكَلَامِ مَا یَكُونُ مُضْحِكاً وَ إِنْ حَكَیْتَ ذَلِكَ عَنْ غَیْرِكَ»
بپرهیز از آنكه در سخنت چیزى خنده دار آرى، هر چند آن را از جز خود به گفتار در آرى.
آفات خنده و بیخیالی
حضرت پس ازآن که ما را متوجه روح زمانه نمودند و این که برای تصمیمات بزرگ باید زمانه را آماده کرد، و پس از آن که در آن راستا فرمودند علاوه بر توجه به هدف مقدس باید به همراهان خود در آن راه نظر داشته باشی، زیرا با هر همراهی نمیتوان به اهداف بلند دست یافت، و پس از آن که ما را متوجه کردند باید بستری فراهم کرد که در اُنس با اطرافیان، مقصد خود را دنبال نمود و لذا همسایه مهمتر از خانه است، چرا که در جمع مؤمنین کار جلو میرود، آری پس از این نکات میفرمایند:
«إِیَّاكَ أَنْ تَذْكُرَ مِنَ الْكَلَامِ مَا یَكُونُ مُضْحِكاً وَ إِنْ حَكَیْتَ ذَلِكَ عَنْ غَیْرِكَ»
فرزندم! مواظب باش از این که در سخن تو، سخنی مسخرهآمیز نباشد، هرچند آن را از غیر نقل قول کنی.
برای استحکامبخشیدن به ارتباط مقدس با دیگران باید ارتباط تو با افراد، همراه با مضحکه و شوخیهای افراطی نباشد. چون در چنین فضایی دیگر هیچ سخن جدّی به بار نمینشیند، در حالیکه سخنان مقدس همیشه در بسترهای جدّی ارزش خود را مینمایانند و انسانها را به تصمیمگیری دعوت میکنند. و هیچ محرومیتی بزرگتر از آن نیست که انسان از سخنان و اهداف مقدس محروم باشد. امروزه فرهنگ مدرنیته در جهتی غیر از جهتی که حضرت توصیه میفرمایند ره میسپارد. حضرت میفرمایند: حذر کن از این که وقتی سخن میگویی سخن تو حالت بذله و شوخی و جُوک داشته باشد، در حالیکه بشر امروز بیشتر میخواهد با بیخیالی و خنده، بار زندگی خود را قابل تحمل کند، و به همین جهت هرگز تجدید نظری در کار خود نمینماید. جهان مدرنِ امروز در شرایطی است که بیش از این که حرف جدّی داشته باشد میخواهد خود و دیگران را با حرفهای خندهدار سرگرم کند. ابتدا آفات چنین فرهنگی را بشناسیم تا عظمت سخن حضرت برایمان روشن شود. به گفتهی «نیلپستمن» جامعه شناس امریکایی و استاد دانشگاه نیویورك: «امریکا دچار فرهنگی شده است که ذکر و فکر عامهی مردم بیشتر در سرگرمی و تفریح خلاصه شده است حتی بدون اینکه افکار عمومی لحظهای به خود آید. همه چیز حتی سیاست و اخبار و دین همه در چنگال نمایشهای تفریحی گرفتار است»(220) بعضی موارد انسانهای محترمی را دعوت میکنند تا بحثهای جدّی مربوط به اجتماع را مطرح نمایند ولی مردم گوش نمیدهند میروند یک دلقک میآورند تا در قالب سخنان مسخرهآمیز آن موضوع مهم را به مردم گوشزد کند، غافل از این که کسی که آلوده به بیخیالی شد نسبت به جدّیترین مسائل زندگیاش هم بیخیال میشود. مسائل جدّی را باید با تصمیمهای جدّی دنبال کرد و مردم آلوده به خنده و سرگرمی هرگز نمیتوانند تصمیمات جدّی بگیرند. آقای «نیلپستمن» در جملهای دیگر میگوید: «آنچه روزمره در برابر دیدگان ملت ما در جریان است چیزی نیست جز کفاره دوری جستن از خداوند، که به صورت مضحکهشدنِ زندگی برای ما ظهور کرده است» میگوید اول از خدا جدا شدیم بعد چون دلگرمیهای مقدس را از دست دادیم شروع کردیم با سرگرمیهای پوچ خودمان را مشغول کنیم، حالا تمام زندگیمان شده است سرگرمی. در واقع این آقای جامعهشناس میخواهد آفات بیخیالی و خنده و شوخی را در راستای سقوط یک جامعه بیان کند. چیزی که حضرت ما را متوجه آن مینمایند تا در ساختن تمدن اسلامی نسبت به آن نکته دقت لازم را بنماییم.
وقتی جامعه مایل به سخنان خندهدارِ افراطی شد علاوه بر آن که جدیت خود را از دست میدهد به بیمحتوایی در اندیشه سوق پیدا میکند. کسی که میخواهد حرفهای خنده دار بزند عملاً یا باید حرفهای سبک و بیمحتوا بزند تا مردم بخندند، یا باید با حرکات خاصی خود را سبک کند مثلاً یک آدم بزرگ صدای میمون در آورد. زیرا عموماً جوکها حرفهایی است که در آنها بدیهیات مورد غفلت قرار میگیرد و یک نحوه نمایش جهالت است. در همین رابطه حضرت صادق (ع)میفرمایند: «إِیَّاكُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ مَهَابَةِ الرِّجَال »؛(221) برحذر باش از شوخی، زیرا که موجب بیآبرویی و سبکی انسان میشود.