دارایی و ناکامی
سپس میفرمایند:
«لَیسَ كُلُّ عَوْرَةٍ تَظْهَرُ وَ لا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصابُ وَ رُبَّما اَخْطَأَ اَلْبَصیرُ قَصْدَهُ وَ اَصابَ الْاَعْمیرشْدَهُ»
هر رخنه و نقصی ظاهر نمیگردد و هر فرصتی به نتیجه نخواهد رسید، و چه بسا بینا در رسیدن به مقصد به خطا افتد، و نابینا به مقصد رسد.
میفرمایند این طور نیست که هر نقصی به واقع نقص حساب شود و انسان را از مقصد باز دارد و انسان را مغلوب خود کند، نمونه آن را نابیناهایی میآورند که در عین نقص چشم مغلوب آن نقص نشدهاند و به مقاصد عالیهای که در راستای رشد آنهاست رسیدهاند. دیگر نقصی مشخصتر از نابینائی که نمیشود. میفرمایند: «وَ لَا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصَابُ»؛ این طور نیست که هر فرصتی و هر مکانی به آن نتیجهای که میخواهیم ما را برساند. همانطور که هر صاحب چشمی معلوم نیست به مقصدی که دنبال میکند برسد. چه بسیار ثروتها و امکانات که موجب روسیاهی افراد میگردد و نه تنها به مقصدی که باید با این امکانات میرسیدند، نرسیدند، بلکه از مقصد خود هم بسیار دور شدند.
باید رمز پیروزی و شکست را در چیزی غیر از دارائیها و نداشتنها جستجو کرد و نه از نداشتنها در رسیدن به مقصد مأیوس شد و نه از داشتنها مغرور. چه بسیار بزرگانی كه شما فكر میكنید فقیرند در حالی که فقرشان را خود انتخاب كردهاند و خود را غنی میدانند. و چه بسیار کسانی كه شما فكر میكنید در راحتی و غنا هستند در حالی که در كلاف غنا دارند هلاك میشوند. چشمت را باز كن مشکل این است که ما عموماً حاضر نیستیم چشممان را درست باز كنیم و از ظاهر آنچه چشمها را پر میکند کمی عمیقتر را نگاه کنیم. گفت:
ما شب روان که در شب خلوت سفر کنیم
در تاج خسروان به حقارت نظر کنیم
عین این نگاه را که باید به افرادِ به ظاهر فقیر انداخت و لایههای عمیقتر زندگی آنها را دید، باید با تدبّر در آیات قرآن به آیات قرآن انداخت و کمی عمیقتر از ظاهرِ آیات آنها را نگاه کرد تا ببینیم چه اسراری را آشکار مینمایند. شما اگر به ظاهر زندگی اهل دنیا نگاه کنید ممکن است بگویید چقدر خوب زندگی میکنند. ولی اگر بنا را گذاشتید که کمی عمیقتر نگاه کنید و از ملاکهایی که شما را در نگاهکردن عمیق میکند استفاده کردید متوجه میشوید عجب روح و روان و قلب آشفتهای در بین آنها حاکم است، این زندگی را با این همه توسعه به دست آوردند که به قلبِ آرام برسند، درست به عکسِ آن رسیدند. رمز آن را دریاب. آری نگاه كن ببین، گاهی فقط كافی است ما نگاه كنیم، اگر درست و با ملاک صحیح نگاه كنیم میبینیم چه بسیار كسانی كه به جای دو چشم، چهارتا چشم دارند ولی توی چاه میافتند، ولی عدهای هم از آنهمه امکانات محرومند ولی چون ریسمان بین خود و خدا را محکم نگاه داشتهاند، حتی چشم هم که نداشته باشند، به مقصد میرسند.
آیا با توجه به این نکته مهم جا ندارد که به نداشتنهای خود فکر نکنیم و تمام همت خود را در جهت رسیدن به مقصد اصلی یعنی اُنس با خدا صرف کنیم و مقدمات آن را برنامهریزی نماییم؟ آیا جوانان عزیز باید به نداشتن همسر و خانه فکر کنند و یا به داشتن راه ارتباط با خدا و بریدن طمع از آنچه در دست بقیه است؟ این آدمهای زرنگِ خیلی باهوش را که در هر فنی به ظاهر از همه جلوترند ببینید و با دید عمیق و با ملاکهای صحیح به نتایج کار آنها بنگرید تا عمق فرمایش حضرت مولیالموحدین(ع) روشن شود. باز تأکید میکنم نگذارید ظاهر زندگی اهل دنیا - از مدرک بگیر و پول و شهرت- شما را از عمیقدیدن محروم کند، همانطور که باید مواظب باشید تا ظاهر زندگی سادهی اهل ایمان مانع دیدن روان آرام آنها نشود. همانطور که خانههای مؤمنین ظاهرش ساده و کاهگلی است ولی داخل آن باغچه و حوضی است دلگشا، خود آنها هم دارای باطنی هستند با گُلهای همیشه بهارِ ایمان. اگر با ملاک درست نگاه کنیم بیشتر حسرت آنهایی را میخوریم که به ظاهر حسرت خور ندارند ولی در این دنیای پر مشغله و در این ظلمات قحط معنویت، به خوبی دارند زندگی میکنند.
آنکه جان در روی او خندد چو قند
از ترشرویی خلقش چه گزند
افرادی نزد آیتاللهخادمی اصفهانی«ره» رفته و از گرانی گله کرده بودند، ایشان در جواب آنها فرموده بودند: «خدا با ما شكمی قرار گذاشته که ما را سیر کند، پولی که قرار نگذاشته» بناست خداوند شكم ما را سیر كند، حالا اجناس گران شد که شد، اینهمه حرص ندارد. ممكن است بگویید تو این حرفها را كه میگویی طرفدار بازاریها میشوی. بسیار خوب باید روشن شود بنده برای این دنیای بیمقدار چقدر باید حرص بخورم، شما به من بگویید من چقدر باید حرص بخورم، من همان قدر حرص خواهم خورد، آیا فقط باید حرص بخورم؟ یعنی هم چیزهای گران بخرم، هم حرص آنها را بخورم؟ شما بعضی مؤمنین را نمیبینید که چگونه با کمکردن نیاز خود در این دنیای پرمشغله و پر تورم چقدر راحت زندگی میكنند؟ آیا از گرسنگی مردند؟ یک نفر در آموزش و پرورش آمده بود حقوق خود را از اول استخدام تا بازنشستگیاش حساب كرده بود، که مثلاً در سال 1365 که بازنشسته شده بود، کل حقوق دریافتی او در آن سیسال برابر با یك میلیون و صد و هفتاد و پنج هزار تومان و دو ریال و ده شاهی بود، و به همه نشان میداد. به نظر شما این خیلی دقیق است یا غافل است؟ آیا این آقا بصیر است و به مقصد رسیده و یا بینایی است که سخت راه را گم کرده است. اصلاً بیكار بودی نشستی این حسابها را كردی؟ میخواستی به جای این کار زندگی را بشناسی و با همان حقوق، خود را به اهداف مربوط به آن زندگی نزدیک کنی. این حسابها را كرد و زندگی نكرد، آیا اگر این حسابها را نمیكرد، زندگی نمیكرد؟
قیمت هر كاله دانی كه چیست
قیمت خود را ندانی احمقی است
این جهان پوشیده گشتی و غنی
چون از اینجا میروی چون میكنی؟
پیشهای آموختی از بهر تن
چنگ اندر پیشه دینی بزن
جان جمله علمها این است این
كه بدانم من كیام فی یوم دین
این حواس جمعی است، اما جمع چی؟ بعضیها اینقدر در دنیا دقیقاند که میدانند یك ساعت پیش در بازار بورس لندن یك سِنت به بهای یك گرم طلا اضافه شده است. خیلی توی باغاند! اما توی باغ چی؟
جان جمله علمها این است این
كه بدانم من كیام فی یوم دین
اینها کمال حقیقی را گم کردهاند. گفت: «یک موی ندانست ولی موی شکافت» به اندازهی یک مو از حقیقت نمیداند ولی میتواند مو را بشکافد. کمال حقیقی آن است که امام معصوم یعنی حضرت باقر(ع) برای ما ترسیم فرمودند که: «الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِیالدِّینِ- وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَة»(210) کمال و کلالکمال عبارت است از تعمق و تفقه در دین و صبر و شکیبایی در مصیبتها و نظم در خرج و دخل. در نکته آخر این حدیث شریف میفرمایند آدم باید زندگیاش دستش باشد، خرج و دخلش اندازه داشته باشد نه افراط کند و نه تفریط، ایناست آن کمال و هوشیاری واقعی، ولی تیز هوشی انحرافی آن است كه ما تمام زندگیمان را گرفتار بالا و پائین رفتن دنیا بكنیم. حضرت مولیالموحدین(ع) میفرمایند افرادِ به ظاهر باهوش و بینا معلوم نیست به مقصد برسند، پس باید به نقصها بیش از حدّ بها ندهی و از مسیری که میتوانی در عین داشتن این نقصها طی کنی، غافل نمانی.
ملاحظه بفرمایید، ابتدا فرمودند «قَدْ یكُوُنُ الْیأسُ اِدْراكاً اِذا كانَ الطَّمَعُ هَلاكاً» چه بسا ناامیدی از امکانات دنیا موجب به مقصد رسیدن است، آنجایی که طمع به امکانات دنیایی موجب هلاکت است. سپس فرمودند متوجه باش اینطور نیست که هر نداشتنی یک نداشتن واقعی و علنی است، پس باید در حدّ خودش دغدغهی آن را داشت و نه بیشتر. حتی در بررسی ضعف کاندیداها در انتخابات این موضوع را باید مدّ نظر قرار داد، زیرا عموماً اینطور نیست که ضعفهای یکی آنقدر زیاد باشد که امکان رساندن نظام اسلامی را به اهدافش نداشته باشد و قوتهای دیگری آنقدر زیاد باشد که حتماً ما را به مقصد میرساند، باید به رویکردهای کلی آنها توجه داشت و نه به ضعفهای جزئی آنها. اگر شما در بین جامعهی مسلمین، برای پیروزی این فرد بر رقیب خود، خیلی حریص هستید و از رقیب او خیلی متنفرید بدانید كه پای نفس امّاره و دنیا در میان است، اما اگر دیدید به حكم وظیفه بدون هیچ حرص و تنفری تشخیص دادهاید این فرد بهتر است، این خوب است و باید از خدا بخواهی که:
ای خدای رازدانِ خوشسُخُن
عیب کار بد ز ما پنهان مکن
عیب کار نیک را بنما به ما
تا نگردیم از روش سرد و هبا
زیرا امام ما به ما یاد داده است «لَیسَ كُلُّ عَورَةٍ تَظْهَرُ»؛ نقص هر پابرهنهی عریانی مانع ادامه راه نیست، «وَ لا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصابُ»؛ و امکانات و فرصتهای هر صاحب فرصت و امکانی عامل به مقصد رسیدنش نمیباشد. «وَ رُبَّما اَخْطَأَ اَلْبَصیرُ قَصْدَهُ وَ اَصابَ الْاَعْمیرشْدَهُ»؛ چه بسا بیناهایی که راه را اشتباه رفتهاند، و چه بسیار نابیناهایی که به مقصد رسیدهاند. آری!
از هواها کی رهی بیجام هو
ای ز هو قانع شده با نام او
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»
جلسه چهل و چهارم - آفت اعتماد به اسبابها
بسماللهالرحمنالرحیم
«لَیسَ كُلُّ عَوْرَةٍ تَظْهَرُ وَ لَا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصَابُ وَ رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِیرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ. أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّكَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ وَ قَطِیعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ. مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ. لَیسَ كُلُّ مَنْ رَمَى أَصَابَ. إِذَا تَغَیرَ السُّلْطَانُ تَغَیرَ الزَّمَانُ»
نه هر ضعف و نقصی بر ملا و مانع کمال شود، و نه هر امکان و فرصتی عامل رسیدن به کمال گردد. بسا كه بینا به خطا افتد و كور به مقصد خود رسد. بدى را واپس افكن، چه هرگاه خواهى توانى شتافت و بدان دست خواهى یافت. و از نادان گسستن چنان است كه به دانا پیوستن، و آن كه از زمانه ایمن نشیند، خیانت آن بیند و آن كه آن را بزرگ داند، زمانه وى را خوار گرداند. نه هر كه تیر پراند به نشانه رساند. چون اندیشهی حاکم بر جامعه تغییر کند، زمانه دگرگون شود.
ماوراء ابزارها
حضرت مولیالموحدین(ع) در سخنان حکیمانهی خود به فرزندشان فرمودند: امکاناتی که در اختیار انسان است تنها عوامل پیروزی او نیست و معلوم نیست او را به مقصد برساند بلکه بعضاً عکس آن واقع شده است به طوری که بیناها - با داشتن ابزاری به نام چشم - نرسیدند و نابیناها رسیدند.
تکیهکردن بیش از حد به امکانات و ابزارها عامل غفلت از مسبّبالاسباب و ناکامی در رسیدن به مقصد است. مثل آن است که انسان قوهی بینایی را که مربوط به نفس ناطقه است به چشم نسبت دهد، غافل از اینکه چشم ابزار آن بینائی است، نه عامل آن.
رمز بصیرت هر انسان بصیری در توجه به همین نکته است و اینکه متوجه باشد رمز به مقصد رسیدن را در توجه به عواملی فوق ابزارها دنبال کند، به قول مولوی:
قوّت جبریل از مطبخ نبود
بود از الطاف خلّاق وَدُود
همچنین هم قدرت اَبدال حق
هم ز حق دان، نی ز اطعام و طَبَق
عارف به جایی میرسد که تأثیرات را از ابزارها نمیبیند، غذا میخورد اما بدن و طعام را بستری میبیند تا خداوند به قدرت خودْ نفس انسان را توانایی ببخشد. انسان در این دنیا مبتلا به غذا خوردن است وگرنه قدرت در جای دیگر است. انسان وقتی به جایی میرسد که میبیند تمام قدرتش از غیب است متوجه میشود میل به غذا برای معلوم شدن حرص یا عدم حرص بنده است. آری انسان در این دنیا در ابتلای غذاخوردن است و از آن گریزی نیست، اما در این ابتلا باید شخصیت خود را بنمایاند. مثل کسی که در ابتلائات دیگر مثل مرگ عزیزان باید شخصیت ایمانی خود را نشان دهد. چون میل به غذا داشتن و کنترلکردن آن میل کار مشکلی است، بستری است جهت امتحاندادن، همچنان که اگر در شرایطی باشید که هیچ جنس مخالفی نباشد راحتتر خواهید بود تا جایی که نامحرم باشد ولی باید خود را کنترل کنید. لذا میل به غذاخوردن را در ما قرار دادند تا ما امتحان بدهیم ولی عامل قوّتِ بدن نفس ناطقهی انسان است که به مدد الهی قُوّت میگیرد.
بههرحال توجه به حضور فعّال خداوند، ماوراء ابزارها یک بصیرت خاص میخواهد. انسان در آن حالت به جایی میرسد که خود و قُوّت خود را نمیبیند بلکه همه قدرت را تماماً از خدا میبیند. وقتی انسان بهواقع در چنین بصیرتی واقع شد حتی بدنش را بیغذا نگه میدارد و نگران مرگ به جهت بیغذایی هم نیست. در شرح حال بعضیها داریم که مدت زیادی بدون هیچگونه اضطرابی، بدنشان را بیغذا نگه میداشتند. از آن طرف هم میدانید که بدنهای بعضی از اولیاء الهی پس از مرگ باز تازه میماند، چون روح آنها بر عواملی که منجر به پوسیدگی بدن میشوند حاکم است و آن عوامل را در کنترل خود دارند. در این مورد نمونههای زیادی هست؛ از جمله آیتاللهجوادی«حفظهاللهتعالی» میفرمودند وقتی در تهران جاده خزانه را میکشیدند در حین عملیاتِ حفاری سیل آمد و آب در زیر مقبره ابنبابویه افتاد و بدن ایشان که چند قرن قبل در آنجا دفن شده بود کاملاً تازه ظاهر شد. به هر حال از همه این موارد یک نکته حاصل میشود که هر اندازه روح انسان به خداوند نزدیکتر باشد میتواند ماوراء علل و اسبابِ مادی به کار خود ادامه دهد، در عین اینکه خداوند نظام اسباب و علل را جهت امر ابتلا در عالم جاری میکند، و اولیاء الهی هم همین نظام را با همین اسباب و علل میپذیرند ولی متوجه هستند که اسباب و علل تأثیر مستقل ندارند، بلکه مظاهر فاعلیت خداوند میباشند. مثل آن که بعضی مواقع خداوند ماوراء کتاب و درس شما را متوجه حقایق و معانی میکند، چیزی که مولوی متوجه است و در این رابطه از خدا تقاضا میکند.
ای خدا جان را تو بنما آن مقام
کاندر آن بیحرف میروید کلام
اگر متوجه رابطه خدا با عالم بشویم، بیش از آن که نظرمان به تأثیر اسباب و علل باشد، به نقش خداوند خواهد بود. وقتی شما یک صورتی را در ذهنتان میآورید آن صورت را هر طور اراده کنید ایجاد میشود، چون رابطه آن صورت ذهنی با شما، رابطه وجودی است و شما آن را به وجود آوردید و لذا دوگانگی بین شما و آن صورت ذهنی نیست، مثل رابطه بین بنّا و ساختمان نیست. روح انسان به جهت وسعتی که دارد میتواند با همه عالم همان رابطهای را ایجاد کند که شما با صورت ذهنی خود ایجاد کردید، و هرچه خواست به اذن الهی ایجاد نماید. مشکل آن است که ما تختهبند بدنیم و از حاکمیت بدن آزاد نشدهایم، ولی امام معصوم (ع) به عكسِ شیر روی پرده دستور میدهند آن مرتاض یاغی که به دستور خلیفه میخواست شخصیت امام (ع) را خُرد کند، ببلعد، عملاً حضرت به اذن خدا شیری ایجاد کردند، مثل شما که صورت ذهنی خود را ایجاد میکنید.
با توجه به این مقدمه و اینکه عامل اصلی در همهی فعل و انفعالات، خداوند است و نه اسباب و وسایل، حضرت میفرمایند:
«لَیسَ كُلُّ عَوْرَةٍ تَظْهَرُ وَ لَا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصَابُ وَ رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِیرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ»؛
نه هر نداری مغلوب است و از مقصد باز ایستاده، و نه هر دارایی غالب است و به مقصد رسیده؛ چه بسیار تیزبینان که در رسیدن به مقصد خطا میکنند و چه بسا نابینایان که به مقصد میرسند.
پس به امکانات دنیایی اعتمادی نیست. حتی از نظر ظاهر هم ملاحظه کردهاید که بعضیها در عین نابینایی ظاهری، در فهم حقایق بسیار موفقترند از بسیاری از افرادی که چشم دارند و میتوانند کتابهای مختلف را بخوانند و به راحتی به جلسات مختلف وارد شوند. رمز کار در این است که آن نابیناهایی موفق شدند که چیزی بالاتر از اسباب و علل را نقشآفرین میدانستند و لذا از خدای بصیر، خودِ خدا را میخواستند، در نتیجه همه چیز پیدا کردند، گفت:
خلاف طریقت بود کاولیا
تمنا کنند از خدا جز خدا
بصیر مطلق خداست، از خدا خودِ خدا را باید خواست، بود و نبود اسباب و علل مربوط به خدا است، خواست با اسباب و علل با ما سخن بگوید و امورات ما را اصلاح کند، خواست بدون اسباب و علل. در ادامه میفرمایند چه بسا ناامیدی به ابزارها، رسیدن است و امیدواری به ابزارها، هلاکت. آری، «قَدْ یكُونُ الْیأْسُ إِدْرَاكاً إِذَا كَانَ الطَّمَعُ هَلَاكاً».
مولوی میگوید:
چشمبند خلق جز اسباب نیست
هر که لرزد بر سبب زاصحاب نیست
این اسبابها و علل چشمبند هستند، چشم بصیرت تو را نسبت به نقش مسببالاسباب میبندند، در حالیکه اصحاب رسول خدا(ص) چون برای اسباب و علل نقش اصلی قائل نبودند توانستند در مقابل کفرِ آن زمان با آن همه عِدّه و عُدّه بایستند.
پس سبب، گردان چو دُمِّ خر بُوَد
تکیه بر آن کم کنی بهتر بود
سببها مثل دُم خر بیثبات است و قابل تکیه و اعتماد نیست، باید چشم را به خدای سبب سوز و سبب ساز انداخت، و نه به سببها. و در زندگی خود زیاد تجربه کردهاید که خداوند ماوراء علل و اسباب مسائل شما را حل فرموده به طوریکه میتوان گفت:
پرورد در آتش ابراهیم را
ایمنی روح سازد بیم را
در آتشی که همهچیز را میسوزاند ابراهیم(ع) را پرورید و همان چیزی که عامل بیم و ترس بود، وسیلهی ایمنی و آرامش روح قرار داد.
از سبب سوزیش من سوداییام
در خیالاتش چو سوفسطاییام
اساس انصراف از دنیا در عین استفاده از آن، در رهنمود حضرت نهفته است. در چنین نگاهی است که دنیا و ابزارهای آن، حجاب روح و قلب انسان نمیشود، چون نظرمان همواره متوجه نقش فعّال عالم معنویت است. این یک قاعده است که اگر نفس از اسباب و علل مادون منصرف شد، براساس ذات مجردش، به خودی خود توجهش به حقایق عالم معنا میافتد. و حضرت با تذکراتی که دادهاند این سیر را برای ما عملی مینمایند، باید توجه نمود و همّت کرد که پایینیها ما را از نقش بالاییها غافل نکند.