جلسه سی و هشتم - تلاش برای حفظ ارتباط
بسماللهالرحمنالرحیم
«وَ مَنْ ظَنَّ بِكَ خَیراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ وَ لَا تُضِیعَنَّ حَقَّ أَخِیكَ اتِّكَالًا عَلَى مَا بَینَكَ وَ بَینَهُ فَإِنَّهُ لَیسَ لَكَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَهُ وَ لَا یكُنْ أَهْلُكَ أَشْقَى الْخَلْقِ بِكَ وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِیمَنْ زَهِدَ عَنْكَ وَ لَا یكُونَنَّ أَخُوكَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِكَ مِنْكَ عَلَى صِلَتِهِ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَى الْإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْكَ عَلَى الْإِحْسَانِ وَ لَا یكْبُرَنَّ عَلَیكَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّهُ یسْعَى فِی مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ وَ لَیسَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَهُ»
فرزندم! كسى كه به تو گمان نیك برد- با كرده نیك - گمانش را راست كن. و حق برادرت را به اعتماد دوستى كه با او دارى ضایع مگردان، اگر چه آن كس كه حق او را ضایع كرده اى برادرت نبود. و مبادا- با رفتارى كه با كسان خود كنى- بدبخت ترین شان كرده باشى. در آن كه تو را نخواهد دل مبند، و مبادا برادرت را در گسستن پیوند با تو عذرى بود قویتر از تو در بستن پیوند با او، و مبادا در بدى رساندن بهانه اى برایش باشد قویتر از تو در نیكویىكردن، و ستم آن كه بر تو ستم كند در دیده ات بزرگ نیاید، چه او در زیان خود و سود تو كوشش نماید، و پاداش آن كه تو را شاد كند آن نیست كه با وى بدى كنى.
امام الموحدین(ع) درشرایطی كه از جنگ صفین برگشتهاند در عین این كه حاکم جهان اسلام در آن زمان هستند و مسئول امور اجرایی جامعه، این نامه را برای فرزندشان مینویسند و در آن نشان میدهند که چگونه میتوان اخلاق را با سیاست متحد نمود. حضرت بحث را به این جا رساندند كه فرزندم! سعی كن انگیزههای غضب را با نوشیدن جرعههای خشم در خودت بكشی، و از نظر نتیجه هیچ جرعهای شیرینتر از نوشیدن غضب نیست. و در مقابل آنکس كه بر تو خشم و تندی میكند تو نرمی نشان بده و به نهایت این نرمی فكر كن، ممكن است همان کسی که با تو تندی کرده در اثر برخورد نرم تو، به رفیقی صمیمی تبدیل شود، و از آن مهمتر تو با برخورد نرم خود توانستهای تخم کینه را در درون خود و در درون طرف مقابل بخشکانی. سپس فرمودند نسبت به دشمن خودت فضل و بخشش داشته باش، و در مقابل حادثهای به نام خشونتِ دشمن، تو حادثهای دیگر که بسیار بزرگتر از دشمنی اوست، بیافرین. خدا كمك كند انسان به جایی برسد كه بتواند در مقابل حادثههایی که پیش میآید عالیترین شکلِ تکلیف را انجام دهد. حضرت(ع) رمز آن نوع برخورد را مشخص میکنند و آن را گواراترین نوع پیروزی میدانند، زیرا درست است پیروزی بر دشمن برای روح و روان انسان گوارا و آرامشبخش است ولی بسیار فرق است بین این پیروزی که برای قوه غضبیه گوارا باشد، و بین آن پیروزی که برای فطرت گوارا است.
کشتن دشمنیها
سپس در ادامه فرمودند اگربه هر دلیلی به این نتیجه رسیدی كه با دوست خود قطع رابطه کنی، آنطور رابطهات را قطع نکن كه جایی برای برگشتنِ رفیقت نماند. همانطور که به ما گفتهاند در دوستیها آن چنان دلت را به دوستت نده كه تمام دل را به او داده باشی، اینجا هم به ما میگویند آن چنان پایه جدایی را مگذار که آن جدایی همه جدایی باشد و موجب خشمی پایدار گردد. اولاً: در شرایطی كه چنگالهای انسانها به سوی همدیگر دراز است امكان صعود روحانی برای هیچکدام ممکن نیست. در همین راستا فرمودند: غضب خودت را بنوش و نرم خویی پیشه کن. بعد میفرمایند حالا اگر جایی هست كه باید با برادرت قطع رابطه کنی و هیچ راهی جز بُریدن رابطه با او نمانده، طوری این کار را بکن كه اگر بعد از مدتی چنگالهای رفیقت تبدیل به انگشتان محبت شد جایی برای دستدادنِ محبتآمیز مانده باشد. شاید یکی از نتایج این کار از بین بردن دشمنی دشمنان است، زیرا وقتی دشمنان بهانهای برای دشمنی نداشتند ما میتوانیم مقاصد خود را جلو ببریم. نمونهاش برخوردی است که رسول خدا(ص) با ابوسفیان داشتند. وقتی مکه فتح شد حضرت خانة ابوسفیان را محل امن قرار دادند و بعد هم فرمودند: «اَنْتُمُ الطُّلَقاٰ» شما را آزاد كردم و هر چه بود گذشت. زیرا به گفته مولوی:
گر شوم مشغول اشكال و جواب
تشنگان را كی توانم داد آب
اگر پیامبر(ص) تمام انرژی خودشان را بهکار میگرفتند تا ثابت كنند ابوسفیان به دروغ مسلمان شده است، حالا از آن به بعد جنگ بین رسول خدا(ص) و ابوسفیان علنی میشد، آن هم در شرایطی که كارهای بزرگ روحانی و معنوی مانده است، آیا در آن صورت برای پیامبر(ص) فرصت به انتهارساندن مأموریتشان باقی میماند؟ هنر پیامبر(ص) در آن شرایط همین بود که انگیزه مقابله ابوسفیانها را با خود از بین ببرند. گفت:
آن بزرگانی كه ره طی كرده اند
گوش بر بانگ سگان كی داده اند
رهرو پیغمبرانی ره سپر
طعنة خلقان همه بادی شِمُر
اگر انسان در این دنیا كار اساسی داشته باشد و معنای حقیقی خود را در زندگی كشف نماید، سعی میكند راه خود را برای رسیدن به مقاصدِ متعالی هموار گرداند، حتی آنجایی هم که باید قطع رابطه کند راه بازگشت را برای رقیب خود باز میگذارد. نباید طوری عمل کنیم که برای خود كینههای پنهان ذخیره نماییم. زیرا آن کینهها بالأخره فضای آرامش و ارتباط با حق را در ما کدر میکند و محل ظهور حقایق در قلب و روان ما تنگ میشود. بسیار پیش آمده که افراد در آخر عمر چون به خود میآیند میبینند در طول زندگی طوری عمل کردهاند که همة تیرها به طرف آنها نشانه رفته است، حتی همسر و فرزندش به طرف او شلیك میکنند. آیا چنین انسانی میتواند یك تنفس آرام داشته باشد؟ حضرت(ع) میفرمایند مواظب باش زمینة رفاقتهای آینده را از بین نبری، چون در بستر رفاقتها است که انسان زمینه رشد دارد، و در بستر دشمنیها و کینهها روح و روان انسان مشغول همان کینهها خواهد شد. بههمین جهت حضرت سجاد(ع) در دعای مکارم الاخلاق از خداوند تقاضا میکنند: «وَ أَبْدِلْنِی مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ»؛ خدایا! دشمنی دشمنان را به محبت تبدیل فرما. مقصد ما محبت مردم نیست، محبت مردم را میخواهیم كه چه كار كنیم؟ مهم این استكه بدانیم كینهها و تیرهای دشمنی، زمینة ارتباط با خدا را از ما میگیرد. ما هرگز نمیخواهیم محبت مردم را به عنوان یک مقصد به طرف خودمان جلب كنیم، بلکه متوجه هستیم که در شرایط کینهورزی جهت الهی جانمان مختل میشود. همهی همت ما آن باید باشد که زمینهی ارتباط با خدا را در زندگی خود تنگ نكنیم.
خوشبینی بهجای بدبینی
حضرت در راستای ایجاد فضای عدم خشونت در ادامه میفرمایند:
«وَ مَنْ ظَنَّ بِكَ خَیراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ»
و آنکس که نسبت به تو گمان نیک دارد گمانش را تصدیق کن.
اگر کسی آمد و اظهار کرد شما آدم خوبی هستی، شما حق ندارید در ذهن خود نسبت به او سوء ظن پیدا کنید و گمان کنید که میخواهد كلاه سرتان بگذارد. نگو شاید حیلهگرانه رفتار کند. اگر او قصد حیله داشته باشد خداوند حیلهاش را خنثی و او را رسوا میکند. ما وظیفه نداریم رابطهها را بر مبنای بدبینی شکل دهیم، هزاران انرژی صرف میكنید كه معلوم کنید دروغ میگوید یا راست. همین وقتکشیها میشود بطلان زندگی؛ در حالی که وظیفه ما خوشبینی است. ظرائف زیادی در این توصیه حضرت نهفته است، این درست برعکس تئوری ماکیاولی است که میگوید همه آدمها را پست و زبون بپندارید و فکر کنید همه در حال توطئه برای شما هستند.
شما حتماً تجربه کردهاید آنهایی که گرفتار خط و خطوط سیاسی میشوند دائماً شیطان در آنها نسبت به افراد سایه ذهنی درست میکند و لذا هیچکس را آنطور که هست نمیبیند. هر حركتی را توطئهای ضد خود به حساب میآورند، طرف آمده احوالش را بپرسد میگوید حتماً یك نقشهای دارد. حضرت(ع) درست عكس این را به ما توصیه میکنند که: «وَ مَنْ ظَنَّ بِكَ خَیراً تَصَدَّقْ ظَنَّهُ» اگر كسی به تو گمان خیر دارد گمان او را تصدیق كن. نگو نكند توطئهای در کار است. وظیفه ما این است که اجازه ندهیم شیطان ما را نسبت به گمان خیر او بد بین کند. آری یك وقت هست خود آدم میفهمد كه این دارد دروغ میگوید. اینجا دیگر نباید به فهم و عقل خود پشت کنیم. صحبت آن است که آدم مسلمان نباید تحت تأثیر بدبینیها زندگی خودش را لگدمال كند. این سالمتر است از این كه بگویید شاید دروغ میگوید. نگذار محیط دوستی و رفاقت با احتمالات و گمانهای بد ضایع شود. و نیز ممکن است که حضرت بخواهند بفرمایند اگر کسی گمان نیک به تودارد تو با اعمالت کاری کن که گمان او تصدیق شود.