خطر فاسدکردن معاد
سپس برای اینکه موضوع را برای ما به خوبی روشن کنند و ما را از مهلکهی حرص در دنیا نجات دهند میفرمایند: «لَیْسَ كُلُّ طَالِبٍ یُصِیبُ»، آن طور نیست که هرکس به هر آنچه خودش در زندگی دنیایی میخواهد برسد، پس فرزندم! اینها كه خیلی در طلب دنیا میدوند به آنچه میخواهند نمیرسند، زیرا که خداوند آن چیزی را که هرکس باید بدان برسد و از آن طریق به کمال خود دست یابد برای او فراهم کرده است. پس تو، طوری تلاش کن كه قیامتت را از دست ندهی. زیرا به طرف دنیا دویدن نتیجهاش رسیدن به مطلوب نیست، به همین جهت اهل دنیا هرچه هم از دنیا بهدست میآورند باز آرام نمیشوند، چون مطلوب خود را نیافتهاند. پس اولاً: طلب دنیای بیشتر با ناکامی همراه است. ثانیاً: با طلب دنیای بیشتر فرصتهای از دسترفته جهت آبادانی قیامت دیگر بر نمیگردد. ما چه دنیا را داشته باشیم، چه نداشته باشیم چون دنیا اصل نیست در احساس بیثمری فرقی نمیکند. حافظ هم در این رابطه میگوید:
سوداگران عالم پندار را بگو
سرمایه کم کنید که سود و زیان یکی است
حال اگر تمام انرژی انسان صرف داشتن دنیای بیشتر شد عملاً همه انرژیهای انسان صرف نرسیدن شده است. ولی اگر متوجه شد که زندگی دنیایی فرصتی برای آبادانی قیامت است و اصل کار را در دنیا شکل دادن حیات ابدی است، به راحتی احساس میکند به اصل خود رسیده است، در این حالت دنیای بیشترداشتن و یا نداشتن، انسان را به بیحاصلی در زندگی زمینی نمیكشاند، حالا یا به طور طبیعی و براساس تقدیر الهی اگر بناست امکانات دنیایی بیشتری داشته باشد، برایش پیش میآید و یا برعکس؛ اگر تقدیر الهی در آن نیست که زندگی او وسعت یابد برایشان زندگی وسیع پیش نمیآید، و هیچ فرقی هم نمیکند. شما در تجربههای خود بسیاری از افراد و خانوادهها را میبینید که زندگیشان مطابق دو قاعده و دو تقدیر فوق است و هرکدام به سلامت زندگی میکنند. اگر کسی متوجه این مطلب شد گرفتار «مَفْسَدَةُ الْمَعاد» نمیشود و قیامت خود را تخریب نمیکند. از آن طرف ملاحظه کردید که انسانها با غفلت از این موضوع چگونه زندگی دنیایی و آخرتی خود را ضایع کردهاند، خداوند به راحتی امکاناتی در اختیار طرف قرار داده که میتواند خانهای تهیه کند و زندگی کند. میآید با پولی که در اختیار دارد اسکلت یک ساختمان سهطبقه را پایهریزی میکند و برای ادامهی آن خود را بدهکار وام بانک میکند. به این امید که یک طبقه را خودش ساکن میشود و دو طبقه را کرایه میدهد و پول بانک را پرداخت میکند. متأسفانه فكر نمیكند مگر این نقشهها آن طور که او میخواهد عملی میشود؟ به آنهایی نگاه نمیکند که با همین نقشهها و طرحها فعلاً خانه ندارند ولی اقساط وام بانک را هم باید بدهند، به آن عده معدود نگاه میکند که به نظر او در این طرح موفق بودند، غافل از این که آنچه به راحتی در اختیار تو است رزق تو است، بقیه رزق دیگران است. عزیزم! از امیرالمؤمنین(ع) بیاموز که میفرمایند: «لَیْسَ كُلُّ طَالِبٍ یُصِیبُ»؛ این طور نیست که هرکس هر چه بخواهد به دست آورد، پس به دنبال خواستههای خیالی فرصت عمر را به آتش نکش. بنده نمیگویم در دنیا تلاش نکن بلکه حرف این است که طوری تلاش کن تا حیات ابدیات از دست نرود، و این نکته مهم را نیز بدان که اگر در دنیا تمام عمرت را هم دویدی معلوم نیست به آنچه از دنیا میخواهی بهدست آوری، از آن طرف قیامتِ خود را نیز از دست دادهای. پس برگردید به جمله اول حضرت در این بحث که فرمودند: «وَ إِیَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى». فرزندم! موظب امیدوارشدن به آرزوها باش که چگونه همه فرصتها را میسوزاند. که بدترین فساد، تباه کردن توشهای است که آن توشه میتوانست تو را به آخرت برساند، و قیامت تو را آبادان گرداند. آری! «وَ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعَادِ»؛ بنده هنوز هم نگرانم كه وقتی گفته میشود در تلاشهای زندگی دنیا باید مواظب بود آبادانی قیامت از دست نرود، تصور کنیم حالا، حالاها فرصت داریم و لذا موضوع را جدّی نمیگیریم و عملاً غافلگیر شویم، در حالیکه توجه به آبادانی قیامت به این معنی است که همین حالا میتوان با قیامت ارتباط پیدا کرد و با توجه به قیامت، زندگی دنیایی خود را تنظیم نمود. عرض شد که حضرت امام رضا(ع) فرمودند: هر كس بگوید قیامت بعداً میآید از ما نیست، یعنی از نظر فکری اصلاً در مكتب اهل البیت(ع) بسر نمیبرد. حافظ در همین رابطه میگوید:
عارفان در یك دم دو عید كنند
عنكبوتان مگس قدید کنند
عارفان در عین اینکه در عیدِ بندگی خدا قرار دارند، همین حالا در عید حضور در عالم غیب و قیامت بهسر میبرند. عارف یعنی كسی كه چمشش باز است و همین حالا دو عید دارد، یكی بندگی خدا و دیگری رؤیت آثار بندگی در قیامت. حالا عنكبوتانِ چشمبسته به غیب و قیامت در این دنیا دارند مگس قدید میكنند. گفت: ما بهشت نسیه از خدا نمیگیریم، ما بهشت نقد میگیریم. شما مطمئن باشید همین حالا كه عملی الهی انجام میدهید از خداوندِ سریعالحساب جواب روحانی و معنوی آن را میگیرید. آری در قیامت آن چه را كه حالا خداوند به افراد داده است به نحو کامل و با جلوهی ابدی میبینند.
مترقیترین و فعالترین اندیشه، اندیشهای است كه همین حالا آثار قیامتی اعمال را حس كند و بتواند عملش را در قیامت ارزیابی كند و این نوع رؤیت نیاز به قلبی فعّال و بیدار دارد. مسلّم کسی که به هیچ نحو قیامت را هماکنون در زندگی خود نمیفهمد، جان او پوسیده است. این که میدیدید رزمندگان بسیجی در جبهه چقدر خوب و با نشاط و جدّی عمل میكردند، چون عمل خود را در گسترهی قیامت ارزیابی میکردند. وقتی با آنها صحبت میکردی به خوبی متوجه میشدی چه اندازه قیامت را نزدیك میبینند كه گویا در قیامت زندگی میکنند. چیزی که شما هم با رعایت توصیههای حضرت میتوانید تجربه کنید، به طوریکه حس خواهید کرد همین حالا قیامت با آن گستردگی و نورانیتش روبهروی شماست و سخت مواظبید با انجام اعمال خداپسندانه توشهای بهدست بیاورید که راه شما را به قیامت هموار کند زیرا که بدترین فساد، فسادی است که توشهی رساننده ما به قیامت را از بین ببرد که: «وَ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعَادِ» زیان واقعی در دنیا همان ضایعكردن توشه و وسیلهای است که مرا از آن قیامتِ نورانی محروم کند. توشهای که خداوند آن را تقوا معرفی کرد و فرمود: «تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى»؛(162) توشه برگیرید که بهترین توشه تقوا است.
حال اگر بخواهید معاد خود را فاسد نكنید باید دنیا را اینطور نگاه كرد كه محل برآوردن آرزوهای خیالی و وَهمی نباشد. و با تمام وجود به این سخن حضرت توجه کنیم که در ادامه جمله قبل میفرمایند:
«وَ لِكُلِّ أَمْرٍ عَاقِبَةٌ سَوْفَ یَأْتِیكَ مَا قُدِّرَ لَكَ»؛
هر امری به یک نهایتی میرسد، بهزودی آنچه برایت تعیین شده به تو میرسد.
سعی كن در این مدت كه فرصتهای زندگی یکی بعد از دیگری به نهایت میرسد، خوب عمل كنی. شما ملاحظه کنید که هر كدام در شرایط خاصی قرار دارید، و بر همان اساس امتحان میدهید، بعضیها شهوت شكمشان شدید است، بعضیها شهوت جنسیشان شدید است، بعضیها شهوت جمع مالشان زیاد است. بعضیها شهوتِ شهرت دارند، بعضیها تنبل و سستاراده هستند، خلاصه هرکس با یك نوع فشاری که باید از طریق تقوی از آن بگذرد، روبهروست و حضرت میفرمایند آن فرصت به انتها میرسد و آنچه برایت مقدر شده به سوی تو میآید، عمده آن است که در رسیدن به انتهای آن فرصت، مسیر تقوا را پیشه کنیم تا روسفید بمانیم.
خطر غفلت از شرایط زودگذر امتحان
همه ما در راه دینداری داریم امتحان میدهیم. خصوصیات راه دینداری همین است كه به عنوان امتحان به انسان فشار بیاورند تا معلوم شود در این راه پای برجا هستیم یا نه. حتماً ما را امتحان میكنند، اگر بی دین باشید و دنیادار كه امتحان نمیخواهد، امتحان برای کسی واقع میشود که در مسیر دینداری قرار دارد تا خلوص یا عدم خلوص او در شخصیتاش محقق شود. باید سعی کنیم در این امتحان مردانه و جانانه با زیر پاگذاردن هوای نفس، رو سفید بیرون بیاییم و از برکات آن بهرهمند شویم. بعضاً با پیشآوردن زمینهی شهرتطلبی، ما را امتحان میکنند ولی اگر انسان از امتحانبودن این موضوع غفلت کند میبیند شهرتطلبیاش را به نام ترقی توجیه میکند، اما اگر یك کمی ناخن بزند میبیند اسمش را خدمت گذاشته ولی یک نوع خودنمایی است. نمیخواهم عزیزانی را که با نیت خالص خدمت میکنند متهم کنم، عرض من نسبت به خودمان است که ما از مرحله و فرصت امتحان غافل نباشیم و این که همه ما بدون استثناء در راه دینداری داریم امتحان میدهیم فراموشمان نشود. بصیرت امام معصوم امیرالمؤمنین(ع) ما را متوجه این قاعده میکند که: «وَ لِكُلِّ أَمْرٍ عَاقِبَةٌ سَوْفَ یَأْتِیكَ مَا قُدِّرَ لَكَ»؛ هر امری را عاقبتی است که خیلی زود آنچه برای تو تقدیر شده به تو میرسد. یعنی شما حساب كنید این فشارهایی که در مسیر دینداری با آن روبهرویید ابدی نیست. بلکه شرایطی است تا آنچه در راستای عکسالعملِ شما نسبت به آن شرایط باید پیش آید، ظاهر شود. حضرت در ابتدای همین نامه به فرزندشان فرمودند زندگی سراسر حادثه است و همواره آرامشی به مشكلی، و مشكلی به آرامشی تبدیل میشود، و دوباره آن آرامش به مشكلی جدید سیر میکند، جنس زندگی دنیایی، بستر امتحان یعنی حادثهخیزی است، هر كس زندگی آرام میخواهد اصلاً دنیا را نشناخته است. حضرت با توجه به آن حرف و نکته است که اینجا میفرمایند: هر امری یك نهایتی دارد، «وَ لِكُلِّ أَمْرٍ عَاقِبَةٌ»؛ این نکته بسیار مهم را باید با دقت هر چه تمامتر بشناسیم. امورات و شرایط زندگی دنیایی هیچ کدام بقاء ابدی ندارند. پس به آنها به صورت ابدی نگاه نكنید وگرنه خود را در مقابل آنها میبازید، یا مغرور میشوید که همیشه در آن شرایط خوب خواهید ماند، یا مأیوس میشوید که وای تا ابد با این شرایط بد چگونه بهسر ببریم. همهی مشكل این است که فراموش میکنیم هر چیزی نهایتی دارد، و کسی بد امتحان میدهد که فكر كند آن شرایط، ابدی است. علاوه بر شرایط مختلفی که در دنیا پیش میآید و هر کدام انتهایی دارد، کلّ دنیا هم همینطور است، فرصتی است بین تولد و مرگ. برای این که محدود بودن دنیا را درست احساس کنید به فاصلهی بین گذشته تا حال نگاه كنید؛ از روزی كه دبستان رفتید تا حالا چقدر است؟ از آن حادثه پنجاهسال میگذرد، ولی گویا دیروز بود، یعنی نیم قرن در دنیا یک لحظه است و به این راحتی به نهایت خود رسید و بر اساس آنچه عمل کردیم، آنچه را خدا مطابق عمل ما تقدیر کرده بود به سوی ما آمد. همه شما گذشتههایتان را كه نگاه كنید گویا دیروز بود. آیندهای را هم که به ظاهر جلوی خود خیلی طولانی میبینیم چیزی نمیگذرد که تبدیل میشود به همان دیروز. با این دید و با این تجزیه و تحلیل کلّ دنیا را یک فرصت محدود ببینید. و حرف حضرت همین است.
بصیرتِ محدود دیدن دنیا
خدمت یكی از پزشكان متخصص که میخواست بنده برایش صحبت كنم، عرض کردم؛ شغلت را چیزی نبین، اگر همه عالم هم بگویند «آقای دكتر دست شما درد نكند، اگر شما نبودید ما مرده بودیم»؛ تو فریب این حرفها را نخور، آری شغلت را چیزی نبین، یك تكلیف عادی است، که باید در فرصت محدود دنیایی به بهترین نحو آن را به انجام برسانی، دنیا خودش چقدر است که شغلش باشد. قرآن میفرماید وقتی وارد عالم قیامت شدید و با آن شرایط ابدی روبهرو گشتید سؤال میشود: «كَمْ لَبِثْتُمْ فِی الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ»؛(163) چه مدت به عدد سالها در زمین ماندید؟ «قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَاسْأَلْ الْعَادِّینَ* قَالَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا لَّوْ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛(164) مى گویند یك روز یا پاره اى از یك روز در دنیا ماندیم، از شمارشگران بپرس. جواب میدهد جز اندكى در زمین نبودید، كاش شما مى دانستید.
وقتی چشمت باز شد کل دنیا را نصف روز میبینی، اگر رسیدیم به این كه حادثههای دنیا جنس دنیاست، کوتاه بودن آنها به خوبی برای ما روشن میشود. دیگر بیكاربودن ما در مدت زمان محدودی باعث نمیشود كه به كاری غیر از كار بندگی و آن چه خدا نمیپسندد دست بزنیم. یا خدای نكرده از ادامه زندگی مأیوس شده، و فكر كنیم خدا ما را فراموش کرده است. همه اینها به جهت آن است كه نمیدانیم «وَ لِكُلِّ أَمْرٍ عَاقِبَةٌ»، هر حادثه و پیش آمدی سرآمدی دارد. آقایانی كه فعلاً مشغول کارند یادشان هست که وقتی بیکار بودند فکر میکردند تا آخر عمرمان بیكارند. ولی اینطور نبود. پس آقایان و خواهرانی كه فعلاً بیكارند، بدانند كه «وَ لِكُلِّ أَمْرٍ عَاقِبَةٌ»، هر امری انتهایی دارد. همین طوری كه بنده و آن آقایی كه فعلاً كار دارد دیدیم كه بیكاری تمام شد. مجردی، بی خانگی و امثال اینها هم همینطور است، پس اصلاً ذهنتان را صرف اینها نكنید تا برای خود کابوس درست کنید. بدانید این امور قطرهای است در دریای زندگی شما، یك قطره نباید اقیانوس زندگی ما را متلاطم كند.
بیش از این حرفها که بنده عرض کردم حضرت(ع) در این فرمایش خود میخواهند سخن بگویند، میگذاریم برای بعد. حال از این جمله بهراحتی عبور نکنید که میفرمایند: «سَوْفَ یَأْتِیكَ مَا قُدِّرَ لَكَ»، «قُدِّرَ» یعنی اندازه گیری شده. میفرمایند: در دنیایی که همه چیز انتهایی دارد، به زودی آنچه برای تو اندازهگیری شده است به تو میرسد. این جمله هیچ ربطی به سرنوشت جبری ندارد، خبر از یک سنت الهی میدهد، تا ما خود را براساس آن تنظیم کنیم و بازی نخوریم. آری میفرمایند حادثهها و اموری جهت امتحانِ تو روبهروی تو قرار میگیرد که آن امور پایدار نیستند بلکه شرایط موقتی هستند تا تو خود را بنمایانی و سپس در راستای نوع عکسالعملی که در مقابل آن حادثهها از خود نشان دادی آنچه شایسته تو است به تو میرسد.
به امید آنکه بهترین امتحانها را بدهیم تا بهترین تقدیرها نصیب ما بگردد.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»