جلسه سی و سوم - سختیهای تكامل ساز
بسماللهالرحمنالرحیم
«بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ، وَ ظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ. إِذَا كَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً كَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً، رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَیْرُ النَّاصِحِ وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ وَ إِیَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى»
بد خوراكى است كه از حرام بهدست آید، و ستم بر ناتوان زشتترین ستم خواهد بود. جایى كه مدارا درشتى به حساب آید به جاى مدارا درشتى باید، بسا كه دارو عامل بیمارى شود و درد عامل درمان گردد، بسا اندرز دهد آن كه از او اندرز نپایند، و خیانت كند کسی که جهت اندرز نزد او آیند، و بپرهیز از تكیه كردنت بر آرزوها كه آن كالاى احمقان است.
بعد از آنکه امام الموحدین علی(ع) ما را متوجه برکات سکوت و آفات پر حرفی نمودند و نظرمان را متوجه بهرهبرداری هرچه بیشتر از آن چیزهایی کردند که خداوند در اختیارمان قرار داده، و ارزش حرفهی همراه با عفت را نسبت به ثروت همراه با گناه طرح کردند، و این که خودمان بهتر از بقیه باید سرّ نگهدار خود باشیم. و نیز این که چه تلاشهای زیادی که با ضرر همراه است. و نیز در راستای کنترل وَهمیات فرمودند پرحرفی انسان را به یاوهگویی میکشاند و کم سخنی و تفکر بصیرت به همراه دارد، در آخر جلسه گذشته بحث به اینجا رسید که: فرزندم! به اهل نیكی و گروههای نیك نزدیك شو تا از آنان شوی و از بدان فاصله بگیر تا از آنها نباشی. عمل به این توصیه برکات فراوانی پیش میآورد به نحوی که انسان خود را در اردوگاه انسانهایی قرار میدهد که در گرایش به خوبیها تلاش میکنند و در جمع آنها به سرعت در کسب فضائل و معارف الهیه رشد میکند و استعدادهای خود را باز مییابد. عمده تلاش برای وارد شدن در جمع انسانهای الهی است و خود را از آنها دانستن و در جهتگیری آنها خود را شریک کردن.
غذای حرام حجاب ارتباط با خدا
سپس میفرمایند:
«بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ»؛
فرزندم حال كه دانستی دوندههای پر تلاش ممكن است به نتیجه نرسند، و پرگویی، هذیانگفتن را به همراه دارد، و فكر كردن بصیرت میآورد، و حال كه به خوبان نزدیك و از بدان فاصله گرفتی، بدان كه غذایی که از حرام به دست میآید بد غذایی است.
یکی از عواملی که به راحتی انسان را وارد اردوگاه انسانهای الهی میکند رعایت حرام و حلال الهی است و در آن راستا ملموسترین ومهمترین شکلِ رعایت حرام و حلال در خوراک و طعام خود را مینمایاند و اگر انسان در این رابطه خود را هوشیار و متعهد نگهدارد در سایر امور راحتتر میتواند نسبت به حرام و حلال الهی از خود مواظبت کند و هرچه بیشتر خود را در جمع خوبان عالم وارد کند.
وقتی کسی از حرام و مشتبهات اجتناب نکرد راهی به سوی خدا ندارد، و این بیاحتیاطی نشانة گرفتاری در هوی است. ظلمت استفاده از حرام و مشتبه، قلب انسان را کدر میکند و امکان ارتباط با معانی و حقایق را از بین میبرد. غذای حرام جزء بدن ما میشود در حالی که آن بدن مجرای روح است. نسبت روحی که میخواهد به سوی خدا برود مثل حرکت نوری است که از شیشه عبور میکند. روح از جسم آلوده به حرام میگذرد و به تناسب آلودگی جسم، حرکت آن به سوی خدا محقق نمیشود. همة اینها به جهت فعّالبودن هوی است.
برای حفظ حساسیت نسبت به حلال و حرامبودن خوراک، باید مواظب باشیم که توجهات و هوشیاری خود را در امور دیگر مستهلک نکنیم. ممكن است كسی تا ساعت 11 شب نماز مغرب و عشای خود را نخواند و مشغول كار باشد و یا کارش طوری باشد که زیاد حرف میزند، این شخص عملاً دیگر نسبت به غذای حرام نمیتواند حساس باشد. در حالی كه قبلاً حضرت فرمودند شغل كم درآمد و با عفت، بهتر است از شغل پردرآمد و با بیبندوباری و سهلانگاری نسبت به حرام و حلال الهی. حضرت در این فراز از سخن خود میفرمایند: این را بدان خطری که روبه روی توست غذا و طعام حرام است و آن بد چیزی است، پس طوری برنامهریزی کن که بتوانی حساسیت خود را نسبت به آن حفظ کنی.
بدترین اعمال
«وَ ظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ»؛
و ظلم به ضعیف فاحشترین ظلم است.
دو جمله اخیر یكی در رابطه با بدترین غذا و یكی در رابطه با بدترین عمل است. شاید حضرت میخواهند بفرمایند اگر تذکرات قبلی رعایت نشود انسان گرفتار بدترین طعامها و بدترین اعمال میشود. آن زندگی كه انسان در آن مدام به این سو و آن سو بدود و فكر نكند؛ با دو مشكل مواجه میشود كه بدترین مشكلها است. یكی اینكه حساسیت خود را نسبت به حرام و حلال الهی از دست میدهد. و دیگر اینكه خطر بزرگ ظلم به ضعیف را حس نمیكند. بعضاً متأسفانه ملاحظه کردهاید كسانی را که تا جایی سقوط کردهاند كه دنبال انسانهای ضعیفی هستند تا به نحوی کلاه سر آنها بگذارند و حق آنها را بربایند. این دیگر رذیلت بزرگی است. این انسانها به راحتی هر تحمیلی از طرف افراد بالاتر از خود را تحمل میکنند و هیچ مقاومتی از خود نشان نمیدهند اما وقتی با انسان ضعیفی روبهرو شوند با تمام بیرحمی به او ظلم روا میدارند. اینها همة حساسیتهای انسانی را از دست دادهاند و به بدترین سرنوشت گرفتارند. حضرت میفرمایند: «وَ ظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ» ظلم به ضعیف فاحشترین ظلم است. با گفتن این که غذای حرام بد غذایی است، و ظلم به ضعیف بد ظلمی است در واقع میخواهند ما ملاکی برای ارزیابی خود داشته باشیم، آیا توانستهایم از این دو آفت بزرگ بگذریم یا خدای ناکرده به جهت عملزدگیها حساسیت خود را نسبت به حلال و حرام الهی از دست دادهایم و زشتی فوقالعاده ظلم به ضعیف را درک نمیکنیم؟ اگر روشن شد این گونه هستیم باید بدانیم در مرحلة بسیار خطرناکی قرار گرفتهایم و در ریشهیابی آن تلاش کنیم و خود را دریابیم.
سخنان قبلی حضرت ما را از هر چه بیشتر فرورفتن در امور دنیا باز میدارد و رمز و راز تأکیدات گذشته حضرت به این جهت است که تلاش افراطی در امور دنیا انسان را تا چه اندازه به هلاكت میكشاند. شما در زندگی روزمره افراد بررسی كنید میببینید ابتدا با جوابدادن به حرصی که بر آنها حاکم شد روزی 18 ساعت كار دنیوی میكنند و بعد آرامآرام «یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»؛(149) از آن نور و حساسیت اولیه نیز خارج میشوند. درست است که در ابتدا نسبت به عقاید نورانی و اعمال الهی حساس نبودند که محکوم حرص شدند ولی چون به راحتی به حرص جواب دادند «فَزادَهُمْ اللهُ مَرَضاً»(150) آن بیماری بیش از پیش جای خود را باز کرد. حالا كه در دنیا افتاد روز به روز كدورتش بیشتر میشود. ریشهی این هلاکت را قبلاً فرمودند که اینها دارایی همراه با بیبندوباری را بر عفتِ با درآمد كم، ترجیح دادند و کار به آنجا رسید که دیگر نه به حرامبودن طعام، حساس اند و نه به ظلم به ضعیف.
وقتی انسان نسبت به ظلم به ضعفا حساسیت خود را از دست داد به آخر کار خود رسیده است و خداوند فرصت ادامه کار را از او میگیرد، زیرا خداوند عقاب ظلم بر ضعیفان را به تأخیر نمیاندازد. مولوی در همین رابطه میگوید:
ای که تو از ظلم چاهی میکنی
از برای خویش، دامی میکنی
گِرد خود چون کرم پیله بر مَتَن
بهر خود چَه میکنی، اندازه کَن
گر ضعیفی در زمین خواهد امان
غلغل افتد در سپاه آسمان
در آن داستان شیر و خرگوش که شیر به خرگوشان ضعیف جنگل ظلم می کرد، خرگوش زرنگ گفت؛ علت دیرآمدن من آن بود که شیری جلو راهم را گرفت و خرگوش چاقی که برای شما آورده بودم از من ربود و رفت در این چاه. شیر چون درون چاه نگاه کرد:
عکسِ خود را او عدوّ خویش دید
لاجرم بر خویش شمشیری کشید
حمله بر خود میکنی ای ساده مرد
همچو آن شیریکه بر خود حمله کرد
عِقاب ظالم با دست خودش انجام می گیرد زیرا بهکلی از بصیرت محروم میگردد.
هر که دندان ضعیفی میکند
کار آن شیر غلط بین میکُند