آرزوهای دستنایافتنی
در راستای امر فوق حضرت امامالموحدین(ع) ادامه میدهند:
«وَ اعْلَمْ یَقِیناً أَنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَكَ وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَكَ».
فرزندم! مطمئن باش كه به آرزوی خود نمیرسی و از اجل خود روی برنمیتابی.
انسان نباید بیهوده امید به برآورده شدن آرزوهای دنیایی داشته باشد، و بخواهد در برآوردهشدن آرزوها، از اجل خود فرار كند، به عبارت دیگر حضرت میفرمایند زندگی آنطور که تو برای خود نقشه كشیدهای در اختیار تو نیست که به آن برسی، فرارکردن از آن موانعی که میخواهی از آنها فرار كنی برایت امکان ندارد. برای روشن شدن جایگاه سخن حضرت از خود بپرسیم آیا ما به گونهای زندگی میكنیم كه امشب آماده باشیم بمیریم؟ آری میتوان احتمال داد كه امشب نمیمیریم. اما تمام انسانهایی كه امشب میمیرند قبل از مردن، تصورشان چه بود؟ این كه فرصت داریم تا ببینیم نتیجه کارهایمان چه میشود. آنهایی كه امشب میمیرند مثل ما هستند، میگوییم 30 سال است که نمردیم پس حتماً 30 سال دیگر هم نمیمیریم، خوب بعدش هم با همین قیاس در روان خود اینطور معتقدیم که 60 سال است نمردم پس حتماً تا 60 سال دیگر هم نمیمیریم. به طوری که انسان غفلت میکند كه در شرایط وجودیاش اجل با وجودش گره خورده است. فراموش میکنیم جنس بشر نسبت به این دنیا مرگ است. حضرت(ع) برای توجه به این نکته بسیار جدّی میفرمایند: مطمئن باش به پایان برنامههایت دست پیدا نمیكنی. وقتی انسان با این دید به کارهای خود نگاه کرد دیگر به حكم وظیفه عمل میكند، نتیجهی آن هرچه میخواهد بشود. انسانها عموماً در کارهایشان برنامهریزیهایی دارند، اگر از آنها بپرسید برنامة شما همین بود؟ در جواب میگویند: نه؛ این مقدمه بود و برنامه بعدی نیز مقدمه خواهد بود برای برنامههای بعدی و هرگز به مرگ به عنوان عاملی که آنها را از نتیجهگیری نهایی جدا میکند، فکر هم نمیکنند، ولذا با مرگ غافلگیرانه روبهرو میشوند، بدون آنکه کارهایشان به ثمر رسیده باشد. آری دین به ما گفته است برای دنیا برنامه ریزی كن ولی همواره مرگ را پشت پرده برنامههایت نزدیكِ نزدیك ببین. رسول خدا(ص) میفرمایند: «اعْمَلْ لِدُنْیَاكَ كَأَنَّكَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدا»؛(121) براى دنیاى خود چنان كار كن كه گویى همیشه زنده خواهى ماند، و براى آخرت خود چنان كار كن كه گویى فردا خواهى مرد.
اگر خواستید بصیر شوید باید چشمی داشته باشید که دنیا حجاب مرگ نشود و اجل را همواره نزدیک ببیند. حضرت مولیالموحدین(ع) میفرمایند یقیناً بدان آنچه تو برای دنیایت نقشه میكشی به آن نمیرسی ولی البته آنچه خدا بخواهد بهدست انسان انجام گیرد، اگر او صلاحیتش را داشته باشد، انجام میگیرد، ولی این دیگر برنامه خداست که به دست شما انجام میشود. یكوقت شما برنامهریزی میكنید كه من دوسالِ اول این كار را میكنم، دوسال دوم هم این كار را، دو سال بعد هم اینكار را. فرمایش حضرت در رابطه با این نوع برنامهریزیها است و میفرمایند: تو به آنچه برای خود در امور دنیا برنامهریزی کردهای نمیرسی، ولی این غیر از این است که خداوند از طریق شما برنامههایش را اجرا میکند و شما را با اختیار خودتان امتحان میکند.
امام خمینی«ره» اصلاً باورشان نمیشد كه بعد از انقلاب یك چنین جنگی پیش آید، در مورد انقلاب هم میفرمودند ما تسلیم آنچه پیش میآمد بودیم، سعی میکردند در هر برهه از زمان وظیفه خود را درست انجام دهند، به همین جهت فرمودند: خداوند قلب مردم را متحول کرد و این انقلاب واقع شد. و چون حضرت امام خمینی«(رض)» مواظب بودند دنیا حجابشان نشود، به برنامهریزی خود اطمینان نداشتند به لطف خدا امیدوار بودند، و در نتیجه شاه رفت و آن شد که شد، چه كسی باور میکرد. هیچكس فكر نمیكرد مسئله به این خوبی طی شود. عظمت ایشان این بود كه خداوند او را صالح دید كه بهدست این مرد بزرگ آن چه خدا میخواست، انجام شود. امام«(رض)» هم بیدار بودند و لذا فرمودند 22 بهمن یومالله است. یعنی روز ظهور ارادة خاص خدا. امام«(رض)» به حکم وظیفه و به الهام الهی فرمودند حكومت نظامی را قبول نكنید و مردم هم قبول نكردند و همه نقشههای نظام شاهنشاهی خنثی شد و مردم پیروز شدند. آیا امام«(رض)» به آرزوهایشان رسیدند یا به وظیفهشان نائل شدند؟ از امام«(رض)» در هواپیما وقتی از پاریس به سوی ایران در حرکت بودند پرسیدند چه حالی دارید؟ فرمودند هیچی. آرزوی مورد بحث یعنی برنامهریزیهای دنیایی. البته اگر شما از خدا بخواهید كه خدایا من امید دارم بندة خالص تو شوم، این آرزوی دنیایی نیست، این امیدواری به لطف خداست تا در دنیا الهی شوید.
راز نجات از برنامههای وَهمی
حرف حضرت مولیالموحدین(ع) در این فراز این است که شما فكر نكنید آرزوهایتان برایتان حتمیالوقوع است تا در اثر این فکر زندگیتان را وقف آرزوهایتان بكنید و از توجه به اجل و آبادانی قیامت باز بمانید. اگر بپرسید پس چكار كنیم؟ عرض خواهم کرد انجام وظیفة در مقابل خدا، سرمایة شما است، در آن راستا عمل کنید و امیدوار به لطف خدا باشید. زندگی خود را صرف وظیفة خودتان بكنید. اگر فكر كردید كه آرزوهای دنیاییتان دست یافتنی است تمام انرژی و فرصت دنیاییتان را صرف عملی شدن آنها میکنید، در حالیکه قاعده دنیا همچنانکه حضرت فرمودند آن است که کسی به آزروهایش نمیرسد. و لذا عمرش تمام میشود در حالی که به آرزوهایش دست نیافته و این دیگر بد زندگیکردن است. گفت:
در تمام کارها چندین مکوش
جز به کاری که بُوَد در دین مکوش
عاقبت تو رفت خواهی ناتمام
کارهایت ابتر و نان تو خام
بلکه خود را در صفا گوری کنی
در مَنّی او، کنی دفن منی
خاک او گردی و مدفون غمش
تا دَمَت یابد مددها از دَمَش
اگر برسی به این نكته كه انجام تكلیف و وظیفه، همهی زندگی و حیات من است، دیگر آرزوهای بلند دنیایی به صحنهی زندگی شما پا نمیگذارد که زندگی شما را گرفتار خود بکند. وقتی روشن شد انجام تكلیف و وظیفه همهی زندگی و حیات من است، خود را صرف تكلیفی میكنم که خداوند برایم مقدر فرموده و این میشود سرمایة عمر من و این سرمایة بسیار خوبی است.
اینکه حضرت(ع) میفرمایند: «وَ اعْلَمْ یَقِیناً أَنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَكَ» بدان که مطمئناً به آرزوهایت نمیرسی، به خاطر این است که این سخن راز نجات از برنامههایی است که وَهم و خیال ما برای ما میریزند. ممکن است بپرسی پس اینها كه به آرزوهایشان رسیدهاند چه میشود؟ بهتر است از خودشان بپرسید، ببینید آیا از نظر خودشان به آرزوهایشان رسیدهاند که تمام عمر خود را صرف آنها کردند؟ ممکن است بنده بگویم ای کاش من هم مثل آن آقا چنین خانهای داشتم، تا من هم مثل او به آرزویم برسم، در حالی که عنایت داشته باشید او به آرزویی که شما برای خود در نظر دارید، رسیده است، نه به آرزوی خودش، به همین جهت اگر از او بپرسید با داشتن چنین خانهای به آرزویت رسیدی، شروع میکند آرزوهای برآورده نشدهاش را در راستای آن خانه برای شما بشمارد. پس میبینید که او به آرزویش نرسیده، با این که خانهای دارد که به نظر شما برایش کافی است، در حالیکه اگر اجل خود را مدّ نظر داشت گرفتار آن آرزوهای نایافتنی نمیشد.
غرب در ابتدای رنسانس برنامهریزی کرد و این همه تلاش نمود به این امید که به رفاهی برسد که امروز آن را دارد، اما میبیند که به آرزوی خود نرسیده وگرنه چرا این همه تلاش میکند تا بر آدم و عالم استیلا یابد؟ چون به آنچه میخواسته برسد، نرسیده، باز هم تلاش میکند تا به آرزوهایی که مدّ نظر دارد دست یابد، فرضاً اگر پس از مدتی هم به آن برسد، باز احساس میکند به آرزویش نرسیده است. مشکل آن فرهنگ این است که با غفلت از اجل خود، سلسلهای از آرزوها را پشت سر هم ردیف میکند و فکر میکند، آن آرزوها دستیافتنی است و لذا تمام عمر خود را صرف رسیدن به آنها میکند چیزهایی که حضرت میفرمایند دست یافتنی نیست چون اهل دنیا گرفتار سلسلهای از آرزوهای پشت سر هم هستند که هرگز انتها ندارد.
آرزو سازی یا وظیفهپردازی!
یك شاعر اسپانیولی وصیت كرده بود كه این جمله را روی قبرش بنویسند «موفقیت زیبا است برای آنانی كه موفق نشدهاند» جملة حکیمانهای است، میگوید در یک زندگی دنیایی موفقیتها تا در خیال است زیبا است ولی وقتی آنها را به دست آوردی میبینی به آنچه میخواستی نرسیدی و هنوز آرزوهای دستنایافته زیادی در مقابل تو خودنمایی میکنند. پس واقعاً همانطور که او میگوید: موفقیت در یک زندگی دنیایی زیبا است اما برای آنهایی كه موفق نشدهاند زیرا به مجرد آن که به آن رسیدند مییابند که چیز دیگری میخواستند، و این جنس دنیا است. یک جوان تصور میکند اگر در كنكور قبول شد به آرزوی خود رسیده است، تا موقعی در این تصور و خیال است که قبول نشده است، ولی وقتی قبول شد، مییابد که هرگز به آنچه تصور میکرد دست نیافته و تازه اول کار است برای بهدستآوردن لیسانس، و باز اگر هدفهایش دنیایی باشد تصور گرفتن لیسانس تا وقتی برایش زیباست، که بهدست نیاورده است، چون بعد از گرفتن مدرك، پیدا كردن كار، ازدواج، خانه، ماشین و فرزند، همه آرزوهایی است که در جلو او خود را مینمایانند. پس در یک زندگی دنیایی موفقیت زیبا است برای آنهایی كه موفق نشدهاند. نتیجه آنکه شما هرگز به آرزوهایتان نمیرسید پس بیخود آرزوسازی نكنید، بلکه وظیفه پردازی بكنید.
باید این حقیقت را به جان خود تفهیم کنیم كه در معرض اجلی هستیم که هر لحظه امکان آمدنش هست و همواره آن را در روبهروی خود بیابیم و براساس این که آن روبهروی ماست برای زندگی خود تصمیم بگیریم. در این صورت است که با بصیرت کامل با موضوعات روبهرو میشویم و جایگاه آنها را در زندگی خود درست میشناسیم. راستی چرا با اجل خودمان دوست نشویم و در اُنس دائمی با آن نباشیم؟ پذیرفتن اجل و مرگ مردن نیست خوب زندگی كردن است و بازیچهی آرزوهای وَهمی نشدن.
حضرت میفرمایند: «وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَكَ»؛ از اجل خودت نمیتوانی فرار كنی و آن را دور بزنی و آن را تغییر دهی پس كنار اجل خود زندگی كن و آن را خوب بنگر، اگر بخواهی از آن فرار کنی و برای فرار از آن برنامهریزی کنی، همة فرصتها را از دست میدهی.