57- خلیفه ام یا پادشاه؟!
ابن ابی الحدید می نویسد: روزی عمر در حالی که مردم در اطرافش حلقه زده بودند، گفت: به خدا سوگند نمی دانم خلیفه ام یا پادشاه؟! پس اگر پادشاه باشم در خطر بزرگی افتاده ام. یکی از حاضران به وی گفت: همانا که بین خلیفه و پادشاه فرق هست، و کار تو به خواست خداوند نیکوست.
عمر: فرقشان چیست؟
مرد: خلیفه نمی گیرد مگر به حق و صرف نمی کند مگر در حق تو و بحمدالله چنین هستی. و پادشاه مردم را به بیراهه می برد و مال این یکی را می گیرد و به دیگری می دهد. پس عمر ساکت شد و گفت: امیدوارم خلیفه باشم (633).